امروز یک خطای وحشتناک کردم. تو NICU کارم که با نوزاد تموم شد فراموش کردم در انکوباتور رو ببندم. نوزاد هم پرهترم (نارس) 30 هفته بود. خیلی وضع بدی پیش اومد، بخصوص که تازهکار هم هستم.
بعد از بیمارستان رفتم لوازم قنادی سابق، اونی که قبل از مرمریان میرفتم. مرمریان خوبه ها، قیمتاشم خوبه، تنوعشم خوبه، ولی فضای فروشگاهی که سابقا میرفتم رو بیشتر دوست دارم. احساس میکنم روح داره. در مقایسه مثل بعضی از کتابفروشیهای بزرگ و چند طبقه و دارای کافیشاپ و... با یه کتابفروشی کوچیک و دنج و دوستداشتنی با فروشندهی اهل دل که میتونی ساعتها توش بچرخی. هر وقت میرم مرمریان، انگار یه جوری باید عجله کنم، از رو لیست تند تند تیک بزنم و بیام بیرون. یک عالمه فروشنده داره که هیچ کدوم اهل دل نیستن. همیشه هم بعد از برگشت یادم میاد یه چیزی رو یادم رفته بخرم. ولی این یکی فروشگاه که میرم، قشنگ میتونم برم واسه خودم بچرخم. بیشتر جنسها در دسترسن و لازم نیست به کسی بگم بیاره ببینم یا بیاره بخرم. دو سه تا فروشنده داره که همه میانسالن، ولی خیلی باحوصله و خوشاخلاق. آدمو دنبال نمیکنن که چی میخوای برات بیارم یا حتی ببینن کسی چیزی بلند نکنه. اینجا که میرم معمولا ریلکسم، چیزی رو فراموش نمیکنم و اغلب چند برابر چیزی که تصمیم داشتم خرید میکنم و میام بیرون :) سخن به درازا کشید! امروز رفتم اینجا و چهار تا قالب ناودونی برای خواهرم خریدم، چهار تا ماسوره، یه قیف زولبیا، گلوکز، جوهرلیمو و نشاستهی گل برای خودم. میخواستم امروز بامیه درست کنم برای افطار ببرم کلینیک، ولی ضعف کرده بودم نشد. فردا انشاءالله زولبیا و بامیه درست میکنم، اگه خوب شد اینجا هم میذارم، دل همون دو سه نفری که میخونن بسوزه، اونا هم دیگه نخونن :)))
+ بعد حدود شش سال روزانهنویسی به این نتیجه رسیدم که عنوان پست، تاریخ روز باشه خیلی راحتتره :))
- تاریخ : يكشنبه ۱۴ فروردين ۰۱
- ساعت : ۱۶ : ۴۲
- نظرات [ ۴ ]