از نظر من، نود درصد آدما از نظر وزنی متناسبن و خودمم همیشه متناسبم و مثل همهی مردم. این قسمت باور داشتن به مثل همهی مردم بودن گاهی باعث تعجبم میشه. مثلا اون روز همکارم میگفت چاق شده و من خوبم و اینا. گفتم اگه من خوبم تو هم که مثل منی! گفت نههههه، کجا مثل همیم؟ تو خیلی خوبی و اینا. و من هرچی دقت میکردم فرقی بین خودم و اون نمیدیدم. این اتفاق به تعداد موهای ابروی راستم تکرار شده و من هیچوقت نفهمیدم این چاقیای که ملت ازش مینالن دقیقا کجاشونه که من نمیبینم :))
دیروز تو کلینیک، همکارم داشت یه تستی رو بهم آموزش میداد. اینم بگم که الان حدود بیست تا همکار دارم و وقتی دو بار پشت سر هم میگم همکارم، معلوم نیست هر دو یک نفر باشن؛ کما اینکه همکار پاراگراف قبل و این پاراگراف هم یکی نیستن. بعدا که حد روابطم با هر کدوم مشخص بشه، احتمالا به پرتکرارترینها اسم مستعار بدم. بله، داشت بهم یه تست رو آموزش میداد و میگفت تو این تست مهمترین نکته ارتباط گرفتن با بچههاست. با بچهها چطوری؟ نگفتم اصلا بچه دوست ندارم :))) گفتم معمولیام. گفت این کارو دوست داری؟ گفتم کاره دیگه، اینکه بگیم وای من ازش خیلی لذت میبرم نه اینطوری نیست :) گفت بعضیا، یعنی قبلیا میگفتن ما این کارو خیلی دوست داریم، چون بچهها رو دوست داریم و فلان و فلان و فلان. گفتم برای من معمولیه. تا آخر هی گفتم معمولی، معمولی، معمولی و هرچی به طرق مختلف ازم پرسید از موضعم کوتاه نیومدم :) کار من تو این مجموعه دو قسمته. یک قسمت بیمارستان و یک قسمت کلینیک و کار هر کدوم هم متفاوته. آموزشی بخش بیمارستان رو گذروندم و از یک فروردین دارم مستقل شیفت میرم. ولی کلینیک تقریبا آموزشم اصلا شروع نشده و همین همکاری که میگم، مسئول آموزش و نهایتا تایید منه. منم که هر چی پرسید مطمئنش نکردم که با بچهها خوبم و از پسشون برمیام. دیگه ببینم کی تاییدم میکنه و اصلا تاییدم میکنه یا نه با این حرفا :)
یک چیزی که اینجا اذیتم میکنه اینه که مدیر کلینیک ازم خواسته به کسی نگم که ایرانی نیستم. دلیلش هم اینه که یه وقت با بیمارستان به مشکل برنخوریم. یعنی میخوان کمترین افراد ازش مطلع باشن که به گوش بیمارستان نرسه یه وقت. حالا میبینم من اصلا اینطوری راحت نیستم. نمیدونم چطوری، ولی تو همین مدت کم، چندین بار پیش اومده که برای ادامهی صادقانهی بحث باید میگفتم ایرانی نیستم و گیر کردم توش. من همیشه، در اولین فرصتی که بحث به این سمت میره اینو میگم به بقیه، دوست باشه، همکار باشه، همصحبت موقت تو خیابون و فروشگاه و حرم باشه. خودم ابتدا به ساکن نمیرم جار بزنم، ولی وقتی بحثش پیش بیاد خیلی راحت اعلامش میکنم. الان یه چالش ناخوشایند برام ایجاد شده، کاری که هیچوقت نکردم و بدم میاد از انجامش: پنهان کردن ملیتم. نمیدونم تا کی میتونم به این موشوگربهبازی با همکارام ادامه بدم، ولی مطمئنم اگه کسی مستقیم بپرسه اهل کجام، مستقیم جوابشو میدم. اینم برام جالبه تو این نصف ماه چطور تا حالا چند بار بحث غیرمستقیم به این موضوع کشیده شده. جالبه واقعا.
از خونه هم میخواستم بنویسم، یعنی نوشتم، ولی پاکش کردم. فعلا از همین بخشها که برام راحتترن مینویسم تا بعد :)
- تاریخ : يكشنبه ۷ فروردين ۰۱
- ساعت : ۲۲ : ۰۰
- نظرات [ ۳ ]