با یه لا قبا نشستم کنار خیابون. چون کلیددار دیر کرده و هنوز درو باز نکرده. طبق پیشبینی هواشناسی قرار بود الان بارون باشه، ولی فقط ابره. خدا رو شکر که سرد نیست. واقعا هوا خوبه و لذتبخش، فقط اگه بلاتکلیفی و انتظار نبود بهتر بود.
الان یه آقایی یهکم اون طرفتر کتاب نذری پخش کرد. دو نفر از کسایی که گرفتن از جلوم رد شدن. کتاب آشنایی با اصول دین بود. نمیشه الان (هشت صبح) یکی بیاد چلوگوشت نذری پخش کنه، بعد مثل اون دفعه من خودم نرم جلو تو جمعیت، خودش بیاره همینجا که نشستم دستم بده؟ چند سالی هست که دیگه صبحانه دوست ندارم، نهار و شام دوست دارم :))
کمکم به خاطر سکون و تجمیع هواهای سرد در درونم! داره سردم میشه. تلفن این بنده خدا رو هم ندارم.
اوه مای دییر گاد! بارون هم داره شروع میشه :)))
- تاریخ : يكشنبه ۸ اسفند ۰۰
- ساعت : ۰۸ : ۳۵
- نظرات [ ۲ ]