الان یه جایی خوندم که "در زندگی گاهی نشدنهایی هست که بابتش غمگین میشوی؛ ولی بعدها میفهمی چه شانسی آوردی که نشد.". این جمله رو میشه برعکس هم گفت: گاهی شدنهایی هست که بابتش غمگینیم و مدتها فکر میکنیم که کاش نشده بود، کاش نمیشد، کاش زندگی برمیگشت به اون لحظه و ما راه دیگهای میرفتیم، اما بعدها میفهمیم اون شدن شانس زندگی ما بوده. شاید مثلا به طور دقیقتر کاش فلانی وارد زندگیم نمیشد، کاش قلم پام میشکست و فلان روز فلان جا نمیرفتم، کاش هیچوقت فلان شغل رو نمیپذیرفتم، کاش هیچوقت با فلان آدم دوست نمیشدم، کاش هیچوقت فلان کتاب رو نمیخوندم، فلان فیلم رو نمیدیدم، کاش هیجوقت فلان حرف رو نمیزدم، کاش هیچوقت فلان پول رو به دست نمیآوردم، فلان چیز رو نمیخریدم و... من از این کاشها به طور شخصی ندارم، ولی یه "کاش فلان آدم رو هیچوقت نمیشناختم"ی هست، نه، نمیگم کاش، میگم چی میشد اگه... که هنوز هم نمیدونم و احتمالا هیچوقت هم ندونم که ورودش به زندگی ما و کنفیکون شدنش واقعا به نفعمون بود؟ و هست؟ نفس عمیق...
- تاریخ : پنجشنبه ۲۸ بهمن ۰۰
- ساعت : ۱۹ : ۱۴
- نظرات [ ۲ ]