مونولوگ

‌‌

بی‌عنوان

 

 

 

 

 

 

 

دارم فکر می‌کنم اون همه چیز که می‌خواستم بنویسم الان کجای مغزم قایم شدن :/ هر وقت یادم اومد می‌نویسم :| :)))

 

 

 

 

 

برای روز پدر کیک عریان درست کردم. یادمم رفت عکس بگیرم. خیلی ساده بود ولی خودم دوست داشتم. هفته‌ی پیش برنامه ریخته بودم که فلان روز کیکشو درست کنم، فلان روز خامه‌کشی کنم، فردای فلان روز هم دور هم جمع بشیم. ولی چون خیلی خسته بودم، صبح سه‌شنبه رفتم سر کار، ظهر اومدم، تا شب دو تا کیک پختم و خامه زدم. دیگه مراسم هیییی برو تو یخچال رو برگزار نکردم =))

 

 

امروز صبح داشتم به این فکر می‌کردم که درسته من مثلا به حقوق برابر و عدالت جنسیتی و این چیزا معتقدم و از قبل فارغ‌التحصیلی دارم کار می‌کنم و پول توجیبی و اینا از بابام نمی‌گیرم و یه سری هزینه‌ها با خودمه، ولی همیشه‌ی همیشه این ته ذهن ناخودآگاهم بوده که من نیازی به کار کردن ندارم و این فراغ بالی برام داشته که راحت از کارم درمیومدم و چند ماه مثلا نمی‌رفتم و کارهامو خیلی از روی دلخواهم انتخاب می‌کردم و هیچ‌وقت هم فکر نکردم که قراره تا آخر عمر کار کنم و کلا یه آرامشی از این بابت داشتم. درحالی‌که فکر می‌کنم این فشار همیشه روی پسرها و مردها هست که باید و اجبارا برن سر کار، نه تنها کسی نیست که حتی بخشی از هزینه‌هاشونو بده بلکه باید به فکر تامین یه شخص دیگه و بعد از اون چند تا بچه هم باشن. نمی‌تونن مدت‌ها بیکار و منتظر موقعیت شغلی خوب بمونن و خیلی وقت‌ها مجبورن کارهایی بکنن که اصلا باب میلشون نیست و اون اطمینان خاطر و آرامشه رو هم ندارن. نمی‌دونم این حس‌ها چطوریه، ولی امروز که این فکرا اومد به سرم، اولش یه خدا رو شکر گفتم بابت اینکه شغل دغدغه‌م نبوده، ولی بعد دیدم چه تناقضی! خب ممکنه که من در عمل همچنان کار کنم، حتی تا آخر عمرم. ولی این چیزی که تو فکرمه، اون آرامشه، اطمینانه، اون ذهنیتی که "حالا به‌هرحال یکی هست که اگه کار هم نکنم تامینم کنه"، یه تبعیض بزرگ نسبت به مردهاست :) از بیرون دارم مساواتانه کار می‌کنم ها، ولی من در آرامش، همکار (فرضی) مردم شاید در اجبار و شاید در ترس عدم امنیت شغلی. این به نظرم خیلی مهمه. حالا حرفم چیه؟ این نیست که منم برم شروع کنم استرس بدم به خودم بابت این موضوع، چون بافت محیطی که توش هستم همینه که هست، مرد (پدر/همسر) زن رو تامین می‌کنه و من بخوام نخوام این مسئله حداقل فعلا برام اوکیه. ولی باید از این به بعد دقیق‌تر نگاه کنم و فکر نکنم تماما داره به زن‌ها ظلم میشه و مردها تحت هیچ تبعیضی نیستن. تا حالا هم اینطوری فکر نمی‌کردم، ولی الان باید دقیق‌تر مصادیقش رو ببینم و منصف‌تر باشم :)

 

  • نظرات [ ۳ ]
هوپ ...
۲۸ بهمن ۰۰ , ۲۲:۰۳

خب منم درسته کاملا مستقل بودم ولی ته تهش واسه دل خودم کار میکردم و خیلی وقتا میتونستم شیفتامو اف کنم و نرم  و در واقع لذت میبردم ازش.  تا اینکه مطب زدم و الان مجبورم کار کنم مجبور! و این اذیتم میکنه.

پاسخ :

دقیقا اون اجباره مشکل قضیه است و من اگه ذره‌ای احساس کنم مجبورم، از اون کار به شدت زده میشم.
واقعا دلم واسه مردای طفلکی می‌سوزه. آدم تو این جامعه تقریبا تمام تایم بیداریشو سر کاره و اگه اونم بالاجبار باشه یا کارشو دوست نداشته باشه، درواقع تمام عمرش داره تلف میشه، تمام جوونیش.
نجفی
۲۹ بهمن ۰۰ , ۱۲:۲۶

آفرین. زاویه نگاه جالب و بکری بود. با اینکه من توی ناف این زاویه نگاه باید می بودم، نیستم. چون لابد شاید ممکنه به خاطر شدت اشتغال به کار باشه یا یحتمل که توکل من از بس بالا هست! اجازه نداده این نوع نگاه توی فکرم بیاد. اللهم فک کل اسیر و اعطِ کارا خوبا مناسبا لکل البیکارین.

پاسخ :

چون شاید لابد ممکنه :)
خدا رو شکر که شما هیچ فشاری حس نمی‌کنین. یه‌کم بهش فکر کنین، قول میدم از فردا حس کنین :)))

آمین یا رب‌العالمین
مریم بانو
۳۰ بهمن ۰۰ , ۱۴:۴۱

تسنیم جان حرفت درسته ها

ولی خب نه واسه همه ، امیدوارم همیشه همین ارامش درکنار کارکردنت داشته باشی 

ولی میدونی کسانی مثل من اون ارامش ندارن 

من واقعا هیچ وقت حس نکردم که خب الان نرم سرکار یکی هست منو تامین کنه همیشه ترس از دست دادن شغل داشتم ودارم همیشه درحال دودوتا چارتا کردن هستم همیشه روخیلی از خواسته هام پاگذاشتم به خاطر محدودیت مالی 

من کارکردن خیلی دوست دارما ولی اون حس ارامشی که ازش میگی هیچ وقت نداشتم 

پاسخ :

آره اصلا عمومیت نداره، نه در مورد مردا نه خانوما.
الان خیلی از خانومام اجبار دارن برای کار. حتی اگه برای گذران زندگی نباشه، ممکنه به علل دیگه لازم باشه کار کنن.
ولی اینکه شغلتو دوست داشته باشی یه مزیته.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan