صبح داشتم میرفتم سمت ایستگاه، خورشیدو دیدم یه ذره از طلوعش گذشته. انصافا چه تایم خوبی میرم سر کار :) یکی از بلاگرا بود اسمشون دایی حیدر، زمستون، سهشنبه و یه چیزای دیگهای که یادم نیست بود :)) ایشون یه مدل پستهایی داشت توش به همه چیز سلام میکرد یا خداحافظی. امروز صبح که خورشیدو دیدم گفتم سلام خورشید :) بعد یاد اون مرحوم افتادم :) البته به رحمت مجازی رفته :)
از این حرفام نزنین که بهتون نگن روانی :)))
- تاریخ : پنجشنبه ۲۱ بهمن ۰۰
- ساعت : ۰۷ : ۴۵
- نظرات [ ۷ ]