مونولوگ

‌‌

شب

 

از اون جایی که من همیشه شادیامو باهاتون قسمت کردم :) نفری یکی یه ظرف، قابلمه، کاسه، پارچ، هرچی دم دستتونه بردارین بیاین می‌خوام یه مدت غم‌هامم باهاتون قسمت کنم :)))

خب مدتی هست که گریه می‌کنم. زیاد. کم پیش اومده که برای خالی شدن از گریه استفاده کنم. یعنی کم پیش اومده بود قبل از این مدت. حالا شب‌ها که فکر می‌کنم "نه دیگه، این واقعا زیاده." گریه می‌کنم و بعد وسطش می‌بینم دیگه اشک ندارم و خب من گریه‌ی بدون اشک رو گریه محسوب نمی‌کنم و مجبور میشم استوپش کنم. اغلب همچنان دلم می‌خواد گریه کنم، یعنی حس گریه‌م تموم نمیشه، ولی خب واقعا بدون اشک نمی‌تونم ادامه بدم و به همون مقدار تخلیه‌ی هیجانی اکتفا می‌کنم و می‌خوابم! برام سؤاله اختیار اشک دست کیه؟ با اینکه هر وقت دلش می‌خواد میاد سال‌هاست کنار اومدم، ولی الان با اینکه هر وقت دلم می‌خواد و دلش نمی‌خواد، نمیاد نمی‌تونم کنار بیام :|

امشبم وسط گریه قفسه‌ی سینه‌م تیر کشید. میگم نکنه دارم سکته مکته می‌کنم؟ :) درسته زندگی سخت شده، ولی دیگه هنوز انقدر ازش ناامید نشدم که دلم بخواد جوون‌مرگ بشم :))

روپوش جدیدمم خیلی دوست دارم. کلا من با لباسای رسمی به چشم خودم خیلی خوب میشم :)) با لباسای غیررسمی هم همچنین :))) حالا کارمو که ول کردم، تا یه مدت با روپوش تو خونه می‌گردم که کیفشو ببرم، بعد میذارمش کنار =)))

 

 

+ دوست دارم به اتفاق امشب به چشم یه عیدی نگاه کنم.

 

  • نظرات [ ۷ ]
س _ پور اسد
۰۳ بهمن ۰۰ , ۲۲:۴۰

سلام 

لطف عالی مزید :))


 در کتاب خویش چون حی قدیر

بندگان را گفت ولیبکو الکثیر

 

خیز و شب ها چشم دل بیدار کن

گریه از خوف خدا بسیار کن

 

چون بگرید مؤمن از خوف خدا

لرزه می افتد به عرش کبریا

 

گریه بر هر درد بی درمان دواست

چشم گریان چشمه ی فیض خداست

 

از پی هر گریه آخر خنده ای است

مرد آخر بین مبارک بنده ای است

 

آب کم جو، تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

 

تا نگرید ابر کی خندد چمن

تا نگرید طفل کی نوشد لبن

 

تا نگرید طفلک حلوا فروش

بحر رحمت در نمی آید به جوش

 

ای برادر طفل، طفل چشم توست

کام خود موقوف زاری دان نخست

 

کام تو موقوف زاری دل است

بی تضرع کامیابی مشکل است

 

چون خدا خواهد که غفاری کند

میل بنده جانب زاری کند

 

ای خدا زاری ز تو مرهم ز تو

هم دعا از تو، اجابت هم ز تو

پاسخ :

سلام
چه شعر خوبی، احساس می‌کنم مال مولانا باشه، شاید هم سعدی.
ولی در کل متشکرم :)
ن. ..
۰۳ بهمن ۰۰ , ۲۳:۴۱

اتفاق امشب چیزی جدا از محتوای پستت بود؟ 🤔

آره این حالت برام پیش اومده که هنوز دلت گریه میخواد و اشکت تموم میشه 

 

تیر قفسه ی سینه ام که خودت میدونی قلبی نیست و عصبیه، ولی خیلی تکرارشونده ش هم خوب نیست (اینو متخصص قلبمون گفت یه مدت خیلی زیاد دچارش بودم، حالا نمیگم دقیقا چی بهم گفت)

ببین جدی روپوش سفیدو تو خونه می پوشی؟! 

پاسخ :

بلی، یه چیزی که نگفتم
چه جالب، من فکر می‌کردم آدم اگه واقعا گریه‌ش از ته دل باشه اشک هم داره. البته بجز این حالتی که خیلی گریه کنه تا چشاش خشک بشه :|

نه حدس می‌زنم تیرکشیدنش مال معده‌م باشه. آخه غذا نمی‌خورم درست. ولی همینم فقط دو روز بود. اگه تکرار شد یه کاریش می‌کنم. ممنونم ازت :)

آره :| با شلوار و مقنعه‌ی مشکی و کفش طبی مناسب :))
هـیوا .
۰۴ بهمن ۰۰ , ۰۸:۲۷

سلام

امیدوارم حال دلتون همیشه خوب باشه و از غم و غصه دور باشید

 

پاسخ :

سلام
متشکرم
حامد سپهر
۰۴ بهمن ۰۰ , ۰۹:۵۳

مکانیزم گریه‌ی خانومها همیشه برام جای تعجب داره:)

ایشالا کار جدید با روپوش نو:)

پاسخ :

واکنش آقایون به گریه‌ی خانوما هم برای ما عجیبه :)

هرچی خدا بخواد، ممنون :)
مریم بانو
۰۴ بهمن ۰۰ , ۱۵:۰۰

تو رفیق قوی منی ،الگوی من در تمام زمینه های بسیار کار کن کمتر بخواب و کلی انگیزه سازی ،پخت کیک های خوشمزه ، خط اتوی صاف ! اهمیت این از همشون مهمتره جوری که پنج صبح پاشی خط اتوی کج آستین صاف کنی!!

آن تایم بودنات که نگم چه حسادتی درمن ایجاد کرده

دوست مهربان و مودبم که دست تقدیر و ایضا وبلاگ نویسی مرا با تو آشنا کرد 

به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد!

البته غصه از روی ما با تریلی میگذرد:)

پاسخ :

خدایا مریم :)
چقدر تو خوبی :) مطمئن باش خیلی قوی‌تر از منی، خیلی قوی‌تر از اونی که فکر می‌کنی.
ولی ببین من خیلی می‌خوابما :) دلیل اینکه از کم‌خوابی غر می‌زنم اینجا، چون به خواب اندازه‌ی بقیه، مثلا شیش ساعت قانع نیستم :))) الانم کلا اعتقادم به هشت تا نه ساعت خواب شبانه‌روزیه.
منم خوشحالم و افتخار می‌کنم که اینجا با آدمای فرهیخته و ارزشمندی مثل شما آشنا شدم :) آی لاو وبلاگ :))
من اون تریلی رو پنچر می‌کنم =)) البته با چرخ پنچر هنوز هم می‌تونه از روم رد بشه 😂
ن. ..
۰۵ بهمن ۰۰ , ۲۳:۴۷

سلام خانم مریم بانو 

بهترین توصیف برای تسنیم را نوشتید 

 

 

کی گفته خواب نرمال بقیه شش ساعته؟! یا خواب زیاد هشت تا نه ساعته عزیزم جونم؟ (با لحن ثریا قاسمی بخون) 

پاسخ :

نه می‌دونم شش نرمال نیست، منم طرفدار اینم همه هفت هشت ساعت بخوابن، ولی چیزی که دور و اطرافم دیدم اینه که کمتر می‌خوابن معمولا.
س _ پور اسد
۰۶ بهمن ۰۰ , ۱۴:۰۴

سلام ...

شعر از مولانا است :)

وفقکم

پاسخ :

سلام
احسنت بر من پس =)
تشکر و همچنین :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan