از وقتی رفتم این کار جدید، چاییخور شدم :)) نیست که تنهام، حوصلهم سر میره، چایی میخورم :)
زندگی یهکم سخت میگذره. گاهی خوشم میاد از این سختی، ولی خب از اونجایی که به سختی عادت ندارم، زود کم میارم. خیلی کمصبرم به نظر خودم. یک آیه رو گذاشتم صفحهی گوشیم: انه من یتق و یصبر، فان الله لایضیع اجر المحسنین؛ که یادم بیاره اگه صبر کنم نتیجه داره. اینو یه روز که خیلی بیتاب بودم، خود خدا در گوشم گفت :)
دیروز آقای کار داشتن، ولی به هر ضربوزوری بود مامانو راضی کردم که بریم بیرون. با مامان و تهتغاری رفتیم میامی. از اینور من نشستم، از اونور تهتغاری. خیلی تمهید خوبی بود، چون از اونور من تو ماشین خوابیدم و شب، وقتی رسیدیم سرحال بودم :)) خیلی خوب بود، چون کلی کار داشتم. لباسامو انداختم ماشین، روپوش و جورابامو شستم (اینا رو با دست میشورم)، کتلت پختم، مواد یکی از غذاهای طی هفته رو پختم فریز کردم، فایلایی که یک ماهه منتظرن، از گوشی به لپتاپ منتقل کردم، دوش گرفتم و البته برای جلوگیری از فوران، فیلم دیدم :) بله خب، وسط اینا فیلمم دیدم. مدتها بود سمت فیلم نرفته بودم. الان این سریاله که مهتاب معرفی کرده رو شروع کردم و میخوام کمکم ببینم. چون محض فیلم دیدن نمیبینم، به جهت تراپیش و اثر فراموشیش میبینم. ولی خب ترسم از اینه که ازش تاثیر بپذیرم. یک ماه یا بیشتر با فضای یه فیلم سر کردن، آدمو کاملا میبره تو جوش و من اینو نمیخوام. در مورد کتاب هم همینطوره، ولی معمولا با قرار گرفتن تو فضای کتاب مشکلی ندارم. نمیدونم چه فرقی دارن.
منظم شدم نسبتا. البته قبلا هم بودم، الان منظمتر شدم. شبها زود میخوابم (اگه از سر کار زود بیام البته) خیلی وقته بعد از دوازده بیدار نبودهم و اغلب بین نه و ده میخوابم دیگه. صبحهام پنج و نیم بیدار میشم. حتی جمعهها هم که نمیرم سر کار، همون تایم بیدارم دیگه. ساعتم نذارم همچنین. این به خاطر کار جدید و ساعتشه. قصد دارم دو سه ماه دیگه هم برم و دیگه نرم. امیدوارم بعدش باز بهم نریزه.
چند شب پیش از جلوی یه گلفروشی رد شدم و چشمم به نرگسا افتاد. دلم خواست :) فردا صبحش یکی تو خیابون گل نرگس نذری میداد :)) منم یه جایی رو یه سکو نشسته بودم و نرفتم بگیرم. دورش انقدر شلوغ شد ناگهان که مطمئن بودم اگه برمم به من نمیرسه. یه دفعه دیدم همهی آدمای دورش تموم شدن و خانومه اومد سمت من و هرچی نرگس براش مونده بود داد به من، سیزده تا بود :) واقعا باورم نمیشد :) ولی نگفتم کاش یه چیز دیگه از خدا خواسته بودم :)
- تاریخ : شنبه ۲۵ دی ۰۰
- ساعت : ۱۹ : ۴۱
- نظرات [ ۵ ]