امشب دلم گرفته. دلم میخواد لعنت بفرستم به پول. بله دقیقا به پول، این شیء بیجان و بیمقدار و بیارزش که با یه قرارداد این همه ارزشمند شده. زورشم زیاد شده. دلم میخواد به ثروت لعنت بفرستم و بگم ای الهی هیچوقت برای هیچکس نبودی. ای الهی که بیوارث میشدی. ای الهی که طمعِ به تو در آدمها وجود نمیداشت. ولی خب شیطان رجیم منعم میکنه که لعنته رو بفرستم 😃 تازه گمونم جایی شنیدم یا خوندم که در قیامت، مال، به اذن پروردگار به سخن درآید و همیگوید من چه گناه داشتم؟ چرا مرا لعنت میفرستی؟ تو بیجنبه تشریف داشتی و... فلذا فعلا دست نگه میدارم و بهش لعنت نمیفرستم. ولی این بدبختیا چیه که به خاطر ثروت سر آدم میاد؟ فقط هم ثروت داشتن نه، ثروت داشتن و نداشتن هر کدوم یه طوری مشکل میسازه و هرکی بگه نه من پول داشته باشم، جنبهشم دارم و مشکلی برام پیش نمیاد، بهش بگین تو جنبه داری، ولی نمیتونی جنبهی بقیه رو تضمین کنی و اونها دردسر برات ایجاد خواهند نمود بلاشک!
تازه لامصب این از اون معشوقاست که اصلا به آدم وفا نداره. شب راحت نمیتونی سر بذاری رو بالش، چون میترسی معشوقت دودر کنه بره! مثلا همین شوهرخالهم. تو کابل دبدبه و کبکبهای داشت. خیییلی ثروتمند نبود، ولی خب در حد خوبی داشت. خونهها داشت، ماشین، کار، پرستیژ و... یکی دو سال پیش مد شده بود یه عده اراذل افتاده بودن به تیغ زدن مردم. چندین نامهی تهدیدآمیز میندازن تو خونهی خالهم. تمام اسم و رسم و مشخصات شوهرخالهم و اینا رو مینویسن تو نامه و از دختراش اسم میبرن. اینا هم اول یه مدت از فرستادن دخترای هفت هشت ده سالهشون به مدرسه جلوگیری میکنن، بعد میگن تا کی؟ بلند میشن هولهولکی میرن پاکستان. خونهها و ماشین و همه چی میمونه همونجا. حالام که طالبان اومدن قطعا خونههای بیصاحبو صاحب شدن دیگه. ناگهان ورق براشون برگشت، اونم برای آدمی که به شدت اهل حلال و حرامه. بادینوایمونه. زحمتکشه. دستبهخیره و... در ظاهر هم چیزی نشون نمیده که بقیه بفهمن روش اثر گذاشته یا الان ناراحته. ولی خب دیگه از اون بالاها اومدن پایین. مشهوره که میگن به مالت نناز که به شبی بنده، به جمالت ننازکه به تبی بنده؛ دیگه از نزدیک لمسش کردیم. لمسش با شنیدنش فرق داره و لمسش از نزدیک با لمسش برای خود آدم هم مطمئنا فرق داره.
خلاصه که اینها را به عنوان کسی میگویم که ثروتمند نیست، اما ثروتمندان را دوست دارد 😁 سودای ثروت هم ندارد، اما خب میبیند که هرچه پلههای مسیر ثروت را تی بکشد و بالا برود، درواقع بیشتر خودش را به حمال تبدیل کرده است. باز هم میگویم اینها در مذمت ثروت نیست و در مذمت ما آدمهای ثروتپرست است. اصلا من دیگر همینجا مینشینم، هیچ پلهای را هم تی نمیکشم، اگر خدا مرحمت کرد یک آسانسور اختصاصی برایم فرستاد که خب زحمت میکشم سوار میشوم (حالا پله برقی هم باشد خیلی سخت نمیگیرم)، غیر از این همینجا بنشینم و از مناظر دامنه لذت ببرم، شاید عمرم باحالتر بگذرد. خدایا، اینها را گفتم، ولی شعلهی بوتهای که برای امتحانم قرار است آتش بزنی را خیلی زیاد نکن پلیز :)
+ چون در قبال شخصیتی که از بقیه توی وبلاگ نمایش میدم مسئولم، بگم اینها ربطی به اعضای خانوادهم نداره و در مورد خودمه.
+ و اگه براتون سؤال شده که چی شده که یککاره اومده راجع به ثروت صحبت میکنه، اینکه هیچوقت نیومده بگه آرزوی ثروت دارم، ثروتمند هم که نیستن که فاز نصیحت برداره، باید بگم که علتش بماند :)
این هم آهنگی که امشب دقیقا فقط حس این مدل آهنگ، یعنی تار رو داشتم و گشتم تا اینو پیدا کردم:
از علی قمصری به نام جدایی
- تاریخ : پنجشنبه ۸ مهر ۰۰
- ساعت : ۲۲ : ۵۲
- نظرات [ ۳ ]