مونولوگ

‌‌

پاییزانه/مهرانه :)

 

پاییز فصل پرطرفداریه و من اهل طرفدارِ چیزهای پرطرفدار بودن نیستم، اما! اما پاییز را خیلی دوست می‌دارم. من شب را دوست می‌دارم. خلوت را دوست می‌دارم. خنکای هوا را دوست می‌دارم. گاهی حتی دیده شده باران را هم دوست می‌دارم :) و این چیزها توی پاییز هست و یا بیشتر هست.

از سی و یک شهریور که ساعت‌ها و اتوبوس‌ها برگشته‌ن عقب، مسیر رفت‌وآمد منم عوض شده. دیگه به اتوبوس نمی‌رسم. یه مسیری رو پیاده میرم تا برسم به مترو و بعد از پیاده شدن هم باید کسی بیاد دنبالم که اون کس هم حتما باید موتور داشته باشه، چون کرونا هم شرط محدودیت تردد رو اضافه کرده به این شرط‌ها. تاکسی خانواده می‌فرمایند ننشینم اون موقع شب، اونم اون محدوده‌ی شهر. اما خب ساعت ده شب زمستون، یعنی وقتی که خانواده‌ی ما تو دومین چرخه‌ی خوابشه :) پارسال به هر ترتیبی بود آقای، حجت یا مهندس میومدن دنبالم، ولی امسال این قسمت هم فرق کرده. آقای خسته و پیر شدن، حجت دیگه موتور نداره، مهندس هم که... اما خب این نیمه رو بسیار دوست دارم. پیاده‌روی بیست، سی دقیقه‌ای شبانه، هندزفری، متروی خلوت، موتورسواری شبانه و دیگه چی؟ :) سعی می‌کنم با رعایت جوانب احتیاط در کشور اسلامی از تاکسی هم استفاده کنم که مشکل منظور هم حل بشه.

امروز داشتیم با هدهد در مورد انواع طلاق صحبت می‌کردیم. طلاق رجعی و بائن و خلع و اینا. بحثمون به این ختم شد که من باید موقع ازدواج حق طلاق و خروج از کشور و کار و فلان و بهمان رو بگیرم و عوضش مهریه نداشته باشم 😁 ما بین خودمون بلدیم حرف بزنیم، ولی جاش که برسه، یا بابت خجالت یا ملاحظه یا مراعات یا چش‌غره‌ی پدر و مادر، بیخیال تمام این حقوق میشیم -_- حالا من سعیمو می‌کنم تو این مورد، ببینم چی میشه :) ولی این چه گاردیه مردا می‌گیرن موقعی که زن‌ها از حق طلاق حرف می‌زنن؟ جناب، شما بر اساس همین حقوق داری ازدواج می‌کنی، چطور بد نیست؟ اگه زن بخواد همون حقوق رو شرط کنه بد میشه؟ معنیش این میشه که این زن ازدواج نکرده به فکر طلاقه؟ اگه مهریه زوره، این حقوق هم زوره. اینا در قبال اونا. حالا انگار چند تا زن تو این زمونه موفق شدن مهریه‌شونو بگیرن. ولی در عوض بی‌شمار مرد از این حقوقشون استفاده کردن و هر روز هم استفاده می‌کنن. من اصلا تو کتم نمیره، بعدا یه مردی بیاد تو زندگیم که بتونه بهم اجازه بده یا نده که من سفر برم :))) که من سر کار برم یا نرم! ولی کاش مرد بودم، بعد می‌تونستم به زنم اجازه بدم یه کاری رو بکنه یا نکنه :))) باحال میشه نه؟ :))

امروز با هدهد رفتیم پونزده تا فنجون بامبو خریدیم :) پنج تاشو من برداشتم، ده تاشو هدهد. من برای گردشای هفتگی خریدم، هدهد برای گردش و پذیرایی از مهمان! قبلا گفتم که واسه روز پزشک فنجون بامبو خریدیم برای دکتر؟ اونا دونه‌ای صد و پنجاه بود که نهایتا از یه جایی دونه‌ای صد پیدا کردیم! اینا دونه‌ای سی و پنج تومن بودن که شش تاشو دونه‌ای سی گرفتیم. تفاوت محسوسشون تو دسته‌دار بودن و نبودن بود، اما تفاوت قیمتشون خیلی زیاد بود. واسه همینم پونزده تا گرفتیم :)

این روزا دارم انواع روش تهیه‌ی قهوه رو امتحان می‌کنم. قهوه‌ی ترک که با شیر درست بشه خوبه، موکا هم شیرین باشه خوبه. قهوه‌ی ترک خالی دوست ندارم. اسپرسو هم شنیدم زهرماره و با اینکه امتحان نکردم، اما قطعا دوست نخواهم داشت. چیز دیگه‌ای بجز اینا فعلا بلد نیستم درست کنم. میگم نکنه همینجور الکی الکی منم قهوه‌خور بشم؟ :) اما به نظرم مستحقش هستم. آخه چایی‌خور که نیستم، باید یه چیزی باشه که بتونم واسه خودم درست کنم، مزمزه کنم و دوستش داشته باشم دیگه؟ :)

چند روز پیش پسردایی مامانم که حدودا چهل و خورده‌ای ساله بود، با سرطان فوت کرد. همه شوکه شدیم، چون اصلا از سرطانش خبر نداشتیم. دیشب قرآن‌خوانی گرفته بودیم ما. امروز انگار خونه وسطش بمب خورده. و انگار دیشب یه غولی منو با یه گوشت‌کوب غولی له کرده. تمام عضلاتم گرفته و درد می‌کنه بابت کارای دیروز، بدنمونم قلابی شده انگار. مامان و آقای و حجت و مهندس خونه نیستن الان و شب هم دیر بیان شاید. کاش خونه مرتب بود، شاید فیلم می‌دیدم و استراحت می‌کردم، شاید قهوه هم می‌خوردم :)

 

  • نظرات [ ۲ ]
دُردانه ‌‌
۰۲ مهر ۰۰ , ۲۱:۱۹

قهوۀ کپسولی رو هم امتحان کردی؟ چند وقته تو نخشم بگیرم ولی راه و چاهشو بلد نیستم.

پاسخ :

جوری که من سرچ کردم، یه دستگاه نسپرسو لازم داره که قیمتش بین سه تا بیست تومنه :/ البته دستگاه دستی هم داره، ولی خب جالب نیست. بعدم کپسولای باکیفیتش گرونه. مثلا ده فنجون بخوای بخوری میشه حدود دویست سیصد :) هنوز اونقدر قهوه‌خور نشدم که بخوام از اینا بخرم :))
مرضیه ‌‌
۰۴ مهر ۰۰ , ۲۰:۳۴

منم قهوه ترک با شیرو خیلی دوست دارم. البته بدون شیر هم بدم نمیاد.

البته فقط هم همینو بلدم درست کنم:)

شیر رو با همزن برقی بزن، کف میکنه، بعد کفش رو بریز روی قهوه ترک مخلوط شده با شیرت:)) خیلی باحال میشه احساس کافی شاپ رفتن بهت دست میده:)

البته دستگاه کف ساز شیر هستش من ندارم همزن برقی هم اوکی هست براش.

من قهوه هرروز بخورم معده درد می‌گیرم، تفننی میخورم گاهی.

واااای الان یادم افتاد یه مدل قهوه توی شهر ما درست میکنن قدیمی ها، معرکه ست. نوشابادی ها به اسم خودشون ثبت کردن نامردا. بزنی قهوه نوش‌آباد فکرکنم بیاره گوگل.

ساعت طولانی باید بپزه، کاکائو و گلاب و هل و کلی افزودنی هم داره. مزه ش عااااااالیه، سردی شم می گیره این افزودنی ها انگار، من با اون اصلا معده درد نمی گیرم.

پاسخ :

آره دقیقا منم همین کارو می‌کنم :) اولش می‌ریختم توی ظرف شیشه‌ای هم می‌زدم کف کنه، خواهرم که دید گفت خب چرا از مخلوط‌کن استفاده نمی‌کنی؟ 😁 از اون به بعد از مخلوط‌کن استفاده می‌کنم واسه کف شیر. منم حس کافی‌شاپی‌ها بهم دست میده 😎
آره، میگن طبعش فلانه و اینا. باید اگه بهم نساخت احتیاط کنم تو مصرفش. شایدم باید کتار قهوه خرما بخورم :)))
پس قهوه‌ی نوش‌آباد! باشه، ممنونم از پیشنهادت :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan