به خدا دارم دیوونه میشم. از هر طرف دارم ضربه میخورم. اینجام که قوز بالا قوز. کلا باید گوشی و تلویزیون و هر وسیلهی ارتباطی و رسانهایه دیگهای رو از دم دست من دور کنن. نگا میکنم فلان کس به فلان جا رسیده، فلان کس فلان جا کار میکنه، فلان کس فلان جوره. هرچی خودخوری میکنم فایده نداره. نمیشه که کسی از خودش حرف نزنه، نمیشه که فیلم نسازن، نمیشه که کسی پیشرفت نکنه. من باید نخونم، من باید دلم نخواد، من باید بدونم حدی که برام تعریف شده تو زندگیم چقدره. چند وقت پیش یه صوتی گوش میدادم میگفتن چیزی تصادفی نیست. خدا به هرکی یه روزیای داده. سطح اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی که ما اول توش قرار میگیریم مقرر شده است. اینا روزیهای ماست. اختیار در جبر. اینا رو بارها شنیدم. قبول هم دارم. این شرایطی که من توشم قبول، بالاخره یکی تو دنیا باید این نقش رو پر میکرد، باید نقش آرتمیس رو بازی میکرد. ولی فقط یه سؤال دارم. چرا یه دل قرص و قوی ندارم من؟ چرا راه بسته رو میبینم بغض میکنم؟ چرا دلم راضی نمیشه به اینقدر؟ به همین حد اپسیلونی از پیشرفت؟ به همینقدر که مثلا ماما شدم؟ چرا پروفایل همکلاسیهامو تو زایشگاه میبینم بغضم میترکه؟ چرا وقتی فک میکنم استعدادم خیلی بالاتر از اینا بود میترکم؟ چرا وقتی فک میکنم دیگه مثل گذشته نیستم و کودن شدم دیوونه میشم؟ به این چیزا فک میکنم، بعد به اینم فک میکنم که امتحان من تو همین چیزاس، اونوقت قلبم میخواد متلاشی بشه. میدونم، میدونم، چرا نداریم، چرا نداریم.
وقتی بخواد بیاد از همه طرف میاد. تا چند ساعت دیگه داییم میاد از نروژ. امروز روانشناس بهم میگفت "تو چرا برای اونجا اقدامنمیکنی؟" چی میگفتم بهش؟ چیزی ندارم که بگم. نگفتمم که خیلی کار بدی کردی. نگفتم تازه چند ماهه گریههام بند اومده، چرا سر این عقده رو باز میکنی؟ یعنی قشنگ پرت شدم به همون چند ماه قبل، که اومدم اینجا یک عالمه غر زدم و قبل از اینکه خیلیا بخونن حذف کردم. من از دنیا این موقعیتی که الان هستم رو نخواستم، حالا که شرایطم اینه، میخوام همینقدری که الان هستم باشم لااقل.
+ ببخشید چند هفتهای هست جو روحم سنگینه، اینجام سرشار از پالس منفی شده. ولی اگه اینجام نگم، نمیکشم دیگه. تو خونه اصلا نمیتونم از این حرفا بزنم.
+ ترجیح میدم خیلیها رو نخونم. حتی وبلاگهای دوستداشتنی رو. واسه همین کم سر میزنم.
+ غرغرهای من تمومنشدنیان. تا آرتمیس هست غرغرهاشم هست.
+ شما رو به پیر، به پیغمبر، اکیدا خواهش میکنم کامنت دلداریدهنده نذارین. کامنت امیدوارکننده نذارین. کامنت همدلیکننده نذارین. کامنت توجیهکننده نذارین. کامنت :( و :) هم نذارین. تمام اینا فقط پف چشممو بیشتر میکنه. تنها و تنها میتونین کامنت نصیحتکننده بذارین. نصیحت واقعی و به دردبخور.
- تاریخ : شنبه ۲ دی ۹۶
- ساعت : ۲۳ : ۵۰
- نظرات [ ۱ ]