ایمو یه آپشن جالبی داره به اسم تاس! (چون شما نمیدونین تاس چیه گفتم اینجوری معرفیش کنم 😁) یهجور استیکره ولی دقیقا مثل تاس معلوم نیست چند میفته. میچرخه، میچرخه، میچرخه و یه عدد تصادفی میاد. بار اولی که من و جیمجیم انداختیم، من گفتم هر کی شیش آورد میتونه یه چیزی از اون یکی بخواد. گفت هرچی؟ گفتم منصفانه باشه دیگه. زد و خییییلی زود جیمجیم شیش آورد 🥴 حالا منو میگی؟ مث ... تو گل گیر کردم. اونم هی استیکر خنده میفرستاد و اینا. اصلا نمیدونم چرا فکر نکرده بودم اگه اون شیش بیاره چیکار کنم؟ بهش گفتم غلط کردم :)) گفت منم تعجب کردم چطور همچین پیشنهادی دادی! حالا تا فردا فکر میکنم بهت میگم. از من اصرار که الان بگو، از اون انکار که نه دیگه همچین موقعیتی رو الکی نباید از دست داد، بذار فکر کنم. بعد من به اسم کوچیک صداش کردم و باز اصرار که الان بگو. که باز جملهی معروفشو که میگه تو خیییلی بلایی و خوب میدونی کی چی بگی و چجوری بگی رو گفت و دیدم انگار دلش داره نرم میشه 😆 آخه همیشه به فامیل صداش میزدم. یهو که مثلا اسمشو میگفتم کلا عوض میشد. منم فرصت را غنیمت شمرده و گفتم چطوره که همیشه فقط اسمتو صدا بزنم ها؟ اونم این شکلی 😃😃 شد و پذیرفت و اینطوری خطر از بیخ گوشم گذشت :))
پنجشنبه بعد از کار همینجور رفتیم تا کوهسنگی و یه جایی نشستیم و کلی کتاب خوند برام و هوا هم خیلی خوب بود و بعدم ساندویچ خوردیم و نهایتا برگشتیم منازلمون. (البته من قبل از برگشت رفتم غرفهی کمپین #خجالت_نداره و فرم سنجش سلامت روانشو پر کردم. فرما رو تحلیل میکردن و اگه کسی بر اساس تست نیاز به مشاوره داشت، ارجاعش میدادن به غرفهی مشاورهی رایگانشون. به منم گفت شما تمایل دارین با روانشناسمون صحبت کنین؟ گفتم عجله دارم و باید برم. گفت فردا هم هستیم، میتونیم فرمتونو برای فردا نگه داریم. گفتم اوکی. ولی فرداشم نرفتم. خلاصه که ظاهرا نیاز دارم، ولی واقعا همت ادامه دادن مشاوره رو ندارم، فلذا بهتره شروعشم نکنم اصلا.) بعد شبش که باز با جیمجیم چت میکردیم بعد از مدتها تاس انداختیم و این بار من شیش آوردم :)) من خیلی فکر نکردم البته و اونم خیلی اولش آروم منتظر خواستهم بود. بعد که گفتم یک هفته قهوه نخوره، کلی نه و نو و آقا و نمیشه و فلان و بهمان کرد :)) اون اسپرسو میخوره و اگر نخوره هم سردرد میشه. ولی چون بدخواب هم هست، حدس میزنم یه ربط هرچند ضعیفی به قهوه داشته باشه. من خودم چند روزی هست که همون ترک رو هم نمیخورم، چون اخیرا نیمههای شب بیدار میشم و کیفیت خوابمم اومده پایین. چون دیدم تو همون چند روز خوابم یه پلقی بهتر شده فعلا قهوه رو قطع کردهم ببینم چی میشه. برای جیمجیم هم به خاطر همین گفتم امتحان کنیم ببینیم چی میشه. ولی اون که به این سادگیا زیر بار قطع قهوه نمیرفت. الان هم دیگه خیلی گفت نه و نمیشه، آخرش گفتم پس اسپرسو نمیخوری، فقط ترک. اینو قبول کرد دیگه. حالا ایشالا که یه ارتباط معنیداری پیدا کنیم و بعد بتونم راضیش کنم اسپرسو رو حداقل یه کاریش بکنه. به خاطر خوابش نگرانم یهکم.
- تاریخ : شنبه ۶ اسفند ۰۱
- ساعت : ۱۶ : ۴۳
- نظرات [ ۵ ]