دو روز قبل آف بودم مثلا، ولی تمام مدت مشغول شیرینی پختن و خونهتکونی دقیقه نودی. کف دستام درد میکنه از بس آشپزخونه رو سابیدم. جالبه، تا حالا کفِدستدرد نشده بودم :)) امسال نشد خونه رو بتکونیم درست حسابی. مامان پردهها و بالشها و کوسنها و حمومدستشویی رو شسته بودن، منم دیشب آشپزخونه رو تا جایی که وقت و توان داشتم سابیدم. مونده کمدها که به حول و قوهی الهی امروز بتونم جمعشون کنم.
امروز صبح اولین شیفت مستقلمو رفتم. بیمارستان خلوت بود طبق انتظار. ولی چون همه میخوان یکِ یکِ چهارصدویک زایمان کنن، فردا بخش غلغله خواهد بود ^_^ از امروز زیاد راضی نبودم و حس بد نارضایتی از صبح باهامه. هر کاری هم میکنم از ذهنم نمیره بیرون. هفتهی پیش مشاور بهم گفت کمالگرام. فکر نمیکردم به همچو منی بگن کمالگرا. ولی از هفتهی پیش که رو خودم دقیق شدم، دیدم هر جا کارم بیست نبوده، حالم بد بوده. اینکه اولین شیفتم که عالی نبوده، مثل یه کابوس تو بیداری از صبح باهامه و هی میگم چرا بهتر نبود، یهکم غیرطبیعیه. آدمای طبیعی انقدر فاجعهسازی نمیکنن از وقایع. با خودم حرف میزنم، حرفای منطقی که میشه به یه آدم تازهکار گفت: "روز اولت بوده. طبیعیه. کمکم راه میفتی. همین الانشم از خیلیها جلوتری. کار اشتباهی نکردی، فقط عالی نبودی. لازم نیست همیشه عالی باشی. به خودت سخت نگیر. زندگیت فقط همین یک بعده که انقدر تو ذهنت پر رنگش کردی؟ و...". ولی کلهی خرابم اصلا گوش نمیده و ببخشید به زر زدن ادامه میده.
این اواخر انقدر سرم شلوغ بوده که نه تنها لباسی برای عید نخریدم و یا آماده نکردم که حتی از لباسای موجود هم چیزی در نظر نگرفتم. یعنی کلا بهش فکر نکرده بودم که بخوام برم مهمونی چی بپوشم. بعد از بیمارستان داشتم صبحونه میخوردم، یهو یادم اومد اگه عصر یا شب بخوایم بریم جایی من حتی جوراب شسته هم ندارم!!! مانتو؟ روسری؟ چادر؟ وااای، چادرمم نشستم که! چادر نو دارم، ولی چادر ساده است و براش کش ندوختم هنوز، بدون کش نمیشه پوشید. خلاصه در شلوغترین حالت ممکن قرن رو تحویل دادم و در هپلیترین حالت ممکن قرن جدید رو تحویل گرفتم. دیشب چهار پنج دقیقه به تحویل سال، دستمالی که داشتم باهاش اجاق گاز رو تمیز میکردم گذاشتم کنار، اومدم نشستم جلوی تلویزیون، کنترل به دست شبکهها رو جابجا میکردم تا از یه برنامهای خوشم بیاد. آخرش گذاشتم رو همون شبکهی یک بمونه و امیدوار بودم اون آهنگ دیریدیدیریدیرین سال تحویل و اون بمبی که منفجر میشه رو پخش کنه و کرد. بعدم که مثلا در آرامش سال تحویل شد، رفتم بقیهی گاز رو تمیز کردم :))
+ کمدها هم مرتب شد و تامام :)
- تاریخ : دوشنبه ۱ فروردين ۰۱
- ساعت : ۲۰ : ۴۲
- نظرات [ ۰ ]