خوشحالتر از من دیروز، خودم بودم :) برای چیزی که امروز گرفتم :) شاید بنظر دیگران، خیلی خیلی بیاهمیت بیاد، ولی دیروز وقتی فهمیدم امروز دانشنامهام رو بهم میدن رو ابرها بودم :) انقد گیر تو این کار من افتاده بود که تصور گرفتنش برام سخت بود :) یعنی هر طرف میرفتم، باید یه اشکالی به کار وارد میشد :) نه از اولش که بهم گفت همممهی پروندهات کااامل و مرتبه و هیچی کم نداره! نه از ادامهاش که هر قدم قانون جدید و فلان و بهمان اضافه میشد :) از اون طرف طبق حرفای دانشگاه، به محل کارم هم گفته بودم که ده روز (با ارفاق یک ماه) میتونم مدرکم رو بیارم براتون، شد سه ماه! چیزی نمیگفتن بنده خداها، ولی خودم بیش از اندازه احساس فشار میکردم، و احساس اینکه فک کنن برای این کار دروغ گفتم :) امروز تقریبا فشار مرتفع شد :) الحمدلله :) احساسم بابت اینکه امروز (روز ولادت امام حسین (ع)) دانشنامهام رو گرفتم خیلی خوب و مثبته :)
+ عیداااتون مبارک :)
+ بابت چیزی عذرخواهی کردم که تقصیر من نبود :| اصلا نمیدونم چطور دارم این کارا رو میکنم در حالی که با باورام تضاد داره؟ از نظر من همه باید قانون رو رعایت کنن، از طرفی قوانین سختگیرانه و کمی دور از واقعیت جاریه، از طرف دیگه اگه همین قوانین نباشه اوضاع خیلی آشفته میشه، و از طرف دیگهتر من از جانب مقامات بالا سرم، مجبورم یه کارهایی بکنم که یکم قوانین خشک منعطف بشن، هم برای راحتی مریضا و هم برای راحتی خودم و بقیه (رودرواسی که نداریم :)) و بااااز انتهای این سیکل میرسه به اولش! جدال من با وجدانم که اگه قرار باشه هر کی با سلیقهی خودش قانون رو انعطاف بده، دیگه یه قانون واحد وجود نداره ووو
+ حالا میگم قانون و انعطاف و اینا یه وقت فک نکنین مثلا دارم اختلاس سه هزار میلیارد دلاری میکنم :) حتی قانون مصوب هم نیست، دستورالعمله :)
+ باور کنین این ذهنیات من اگه قابل خوندن بود برای بقیه، مدام در حال مسخره کردن من بودن! اصلا اینکه چنین چیزای جزئی و ریزی برای کسی مشغله باشه، از نظر دوستها و اطرافیان من خندهداره! اونم انقد جدی و انقد وسیع که تمام فکر و ذهن طرف رو درگیر کنه!