پنجره بازه. هوا خنکه. کسی خونه نیست. از زیر لحاف دارم مینویسم.
دلم گرفته. زیاد. دوست داشتم امشب برم حرم و فردا صبح برگردم. ولی از اونجایی که امروز خیلی بیحال شده بودم و نیاز به خواب دارم و میدونم اونجا طاقت نمیارم نرفتم. گرچه خوابم نمیاد الان، ولی در حال استراحتم. جیمجیم هم باهام قهر کرده و حرف نمیزنه. دیشب دکتر گفت روزه نگیر. پنج وعده در روز غذا بخور. گفتم میخوام بگیرم. گفت کارت دیوانگیه، با خونریزی معده برمیگردی. سحر داروهاشو مصرف کردم و امروز رو گرفتم و خوب بودم. ولی بلافاصله بعد از افطار، بعد از خوردن چند قلپ آب ولرم، درد شدیدی گرفت. میخوام چند روز نگیرم و استراحت بدم به معدهم. کسی نمیدونه چقدر این تصمیم برام سخته. روز اول ماه رمضون که دردم گرفته بود و هنوز کم بود، گفتم خدایا لطفا بذار امسال کامل بگیرم. نذاشت. باهات قهرم، ولی جایی جز تو هم ندارم: ان لا ملجأ من الله الا الیه. حجم غم رو قلبم حتی با گریه هم بیشتر میشه.
- تاریخ : پنجشنبه ۱۷ فروردين ۰۲
- ساعت : ۲۱ : ۲۳