کلمهی پیشنهادی: سلف سرویس
من از نهار و شام خوردن تو رستوران خیلی استقبال نمیکنم. شایدم چون معمولتره اینطوریه برام. ولی دوست دارم صبحانه رو یه جای مفصل بخورم. جایی که سلف سرویس باشه. وقتی دانشجو بودم، دو بار با دانشگاه رفتیم شمال که اونجا صبحانههاش سلف سرویس بود. یه بار هم دو سال پیش با خانم دکتری که باهاش کار میکردم، صبحانه رفتیم بیرون. فک کنم هتل هما بود. سلف سرویس بود و اصلا مزه نداد. کلا اینجور جاها نباید با آدمی باشم که باهاش رودرواسی دارم. تنها هم نباید باشم. باید حتما با یه آدم پایهی شکموی پررو باشه آدم که خوب بچسبه بهش 😃 چند بار از بیمارستان که میومدم، قصد کردم برم هتل قصر یا یکی دیگه از همون هتلای دور حرم که صبحانه بوفه دارن. ولی تنها فایده نداره، بهتره چند نفری باشیم که بتونیم از همه مدلاشو تست کنیم 😁 والا کم پول هم که نمیگیرن، لااقل حلال کنیم پوله رو :)))
امشب خیلی حس گریه داشتم. میخواستم یهو وسط شیفت، کار تموم شه و همه محو شن و من بگریم :) یه وقتایی هست آدم نمیدونه چرا ولی گریهش میاد. یه وقتایی هست دوست داری نامرئی بشی و گریه کنی. که ازت نپرسن چرا، چون باز از استیصال ندونستن جواب گریهت میگیره.
- تاریخ : سه شنبه ۱۵ فروردين ۰۲
- ساعت : ۲۳ : ۱۲
- نظرات [ ۳ ]