شنبه نوبت داشتیم برای تعویض پلاک. دو هفته درگیر همین نوبت بودیم. یه بار گرفتیم و چون نامهی راهور هنوز نیومده بود نوبتمون سوخت. بعد که نامه اومد سه روز متوالی سعی کردیم تا بالاخره گرفتیم. چون راس ۹ باز میشه نوبتدهیش و تا بجنبی تموم شده نوبتا. تو خونه هم نمیشه بگیری، چون فقط با کد ملی نوبت میده و ما که نداریم، میریم کافینت خواهش میکنیم با کد ملی خودش برامون بگیره :/ نوبتمون برای ساعت یکونیم بود، ولی آقای گفتن ساعتش مهم نیست، فقط روزش مهمه و ما همون اول صبح میریم، چون هر کاری اول صبح بهتر راه میفته. هر چی همه گفتیم بابا اینجوری هم نیست دیگه، گفتن نه، همون صبح. گفتم خب چه کاریه؟ شما برین سر کار، ظهر که برگشتین میریم دیگه، تایم نهار هم هست، از کارتون هم نمیفتین. منم هشت تازه از بیمارستان میام، یهکم بخوابم، لباسامو میخوام بشورم که تا عصر خشک شه. گفتن خیر. من و آقای قرار بود بریم، حجت هم گفت میاد باهامون. رفتیم و گفت زود اومدی حاجی، برو پارک کن یازده تشریف بیار :)) پارک کردیم و یه نیم ساعتی در خفا من حرص خوردم. ولی بعد گفتم بیخیال، حالا یهکم تو ماشین بشینی چی میشه؟ مساله بیشتر این بود که خوابم میومد و حیفم میومد زمان داره پِرت میشه. یه پیجی جیمجیم برام فرستاده بود که صاحبش تورهای خارجی میبرد. گفته بودم دوست دارم دنیا رو بگردم، گفت بیا واسه اینکه تنها نباشی با اینا برو، امن هم هست. دیگه یهکم تو اون چرخیدم و یه سرانگشتی حساب کردم دیدم نه بابا، سفرهای خارجی به ما نیومده. بعدا به جیمجیم گفتم راجع به من چی فک کردی دقیقا که این پیجو واسهم فرستادی؟ :))) من پنجاه تومن و صد تومن پول دارم برم سفر؟ فقط یک سفر؟ مثلا زده بود تور فلان، ۹۸۰ دلار به اضافهی بلیط هواپیما ۲۸ تومن. یا مثلا ۲۵۰ دلار ورودی تور، مخارج هم دنگی دونگی، که حدود ۵۰۰ تا ۷۵۰ دلار میشه، بلیط هواپیما هم ۱۵ تومن. فعلا به این چیزا نمیتونم فکر کنم، نهایت سالی یکی دو بار سفر داخلی. خلاصه زمان رو به این شکل سپری کردیم و نزدیکای یازده رفتیم و نوبت داد بهمون. همهی مدارک رو تحویل باجهی مذکور دادم. همه چی اوکی بود، فقط گفت قولنامهی خونه مهر املاک نداره. هر کاری کردیم قبول نکرد. دو هفته پیش با یه قولنامهی صوری و الکی، مهندس ماشین حجتو به نام خودش پلاک زد، اون موقع گیر نداده بودن، حالا ما با قولنامهی اصلی به مشکل خورده بودیم. فرستاد اتاق معاون، معاون هم پلیس بود. با غایت بد برخورد کرد و برگشتیم. بازم آقای اصرار کرد به خانومه و خانومه که به شدت قانونمدار بود قبول نکرد. حتی همکاراش اومدن گفتن این مهر عضویت که داره دیگه درسته، ولی قبول نکرد. یکی گفت برین اتاق رئیس شاید حل شد. رفتیم. رئیس هم که پلیس بود، به غایت مؤدبانه و خوب برخورد کرد، اما گفت نمیشه و برین سریع مهر کنین برگردین. فیش نوبت رو هم مهر کرد که تا آخر هفته نیازی نیست نوبت مجدد بگیرین. و ما این همه راه برگشتیم، قولنامه رو مهر کردیم و دوباره رفتیم. پلاک فردمونو تحویل دادیم، پلاک زوج گرفتیم و بربگشتیم. و بدین گونه من شدم صاحاب الکی این ماشینی که انقد دوسش دارم :)) تا حالا به نام دوست برادرم بود که ایرانیه. یک سالی هست که ما میتونیم به نام خودمون بزنیم. ولی باید حتما گواهینامه داشته باشیم که آقای ندارن. واسه همین زدن به نام من. گرچه که دوست دارم ماشین داشته باشم، ولی حالا انقدر فاصلهی حقوق و قیمت ماشینا زیاد شده که دیگه بهش فکر نمیکنم. ایشالا که خدا سایهی مترو رو از سر ما کم نکنه ^_^
- تاریخ : دوشنبه ۱۹ دی ۰۱
- ساعت : ۱۲ : ۵۷
- نظرات [ ۱ ]