قرار بود تهتغاری و مهندس با موتور برن، بقیه با ماشین بریم. ولی من اصرار و یهکمی هم مظلومنمایی کردم و اینطوری شد که من و مهندس با موتور رفتیم و بقیه با ماشین. واقعا نقشهی قبلی نداشتم، ولی وسطای راه به ذهنم رسید که بگم بذاره من برونم. گفتم و مهندس هم قبول کرد. فک کنم از بار اولی که نشستم پشت فرمون موتور دو سالی میگذره. اون دفعه هم خیلی کوتاه بود، شاید دو سه دقیقه. با تهتغاری بودم. اون بار بعد از تلاشهای متوالی موفق شدم هندل بزنم و روشن کنم، این بار ولی هرچی هندل زدم روشن نشد. مهندس روشن کرد. ورزشی هست که هندل زدن با پای راست رو تقویت کنه من فقط همونو انجام بدم؟ =)) اینم انگیزههای ورزشی من :)) یه پنج دقیقهای رفتیم و چند بار دنده عوض کردم و سرعتو بالا پایین بردم و اینا. بعدم زدم کنار و خودش نشست دوباره. ولی کاش یکی پایهم بود و اینو بهم یاد میداد درست حسابی. به مهندس میگم دوست دارم خوب یاد بگیرم بعد تو عروسکشون تو یا تهتغاری، کاپشن و کلاه بپوشم، جوری که معلوم نشه دخترم و قاطی بقیهی موتورا راه بیفتم دنبال ماشین عروس و از همه هم جلو بزنم :) خندید. گفتم هرهر! گفت چیه گریه کنم؟ گفتم نخیر، مسخره نکن. گفت مسخره نکردم. بعدشم تو مگه به مسخره کردن کسی هم اهمیت میدی؟ گفتم نه چندان. اگه اهمیت میدادم بهت نمیگفتم، چون میدونستم مسخره میکنی. گفت ولی من مسخره نکردم.
چند وقته تو فکر سفرم. گفتم آخرای آذر برم چابهار. ولی از همه طرف دارن سعی میکنن منصرفم کنن. خانواده که میگن بشین انقد پول خرج نکن، تازه رفتی سفر که. همکارمم بهش میگم بیا بریم، میگه همالان که اونجا شلوغ پلوغه؟ خطرناکه. چمدونم والا. جای تکراری هم دوست ندارم برم. خیلی فرصت سفر داریم که همونم تکراری بریم فرصتامونو بسوزونیم. یه تبریز از خیلی وقته میخوام برم، یه چابهار، یه کرمانشاه، یه لرستان و... یه سفر هم مریخ. الان چون زمستونه بقیه احتمالا سردن، همون چابهار فک کنم بهترین گزینه بود. ولی هم از بس خانواده گفتن دارم فک میکنم سعی کنم یهکم بیشتر از هیچی پسانداز کنم :) هم هم که اگه برم و شلوغ پلوغ باشه و اهالی بومی محل ندن و جا ندن و یه سری جاهاش بسته باشه و اینطوریا دیگه چه رفتنی؟ بعد یه بار هم فکر کرده بودم نزدیکای نوروز برم کربلا با تور. ولی اینم نمیدونم ویزای عراق تو ایام غیراربعین به ما میدن یا نه. یه زمانی میگفتن نمیدن و اون دفعههایی که اربعین رفتم، پاسپورت خودمو ایران ازم گرفت، یه دفترچهی تردد بهم داد و با اون رفتم. اینم باید پرسوجو کنم. ولی دوست دارم یه بار تو خلوتی برم و با فراغبال همه جاشو بگردم. حالا این همه حرف میزنم، میبینی نوروز اومد و من نه چابهار رفتم، نه کربلا و نه حتی پساندار کردم :)) ولی به خودم قول میدم اگه سفر نرفتم حتما پسانداز کنم و الکی خرج نکنم. باز اونور سال خدا قسمت کنه تبریزم برم، لرستانم برم، چابهارم برم... حالا مریخ اگه موند واسه سالای بعدترش هم اشکال نداره.
- تاریخ : شنبه ۷ آبان ۰۱
- ساعت : ۲۱ : ۵۰
- نظرات [ ۵ ]