به محمدحسین گفتم نارنگی میخوری؟ گفت آره و بدو اومد تو آشپزخونه. میخواستم نارنگیای که برای خودم پوست کندم رو بدم بهش. ولی گفتم نه بذار یه سالم بدم خودش پوست کنه. اولین بار بود میدیدم این کارو میکنه یا شایدم اولین بار بود این کارو میکرد. تابستون میوهی پوست کندنی نداریم نه؟ اولش یه ذره یه ذره میکند، بعد راه افتاد. اولین نارنگی پوست کندن امیرعلی رو هم یادمه. امسال داره سوم میخونه. خیلی سریع داریم پیر نمیشیم به نظرتون؟ :) فعلم جمع بستم چون فقط که من پیر نمیشم. شمام دارین با من پیر میشین خب :)))
امروز کارم تو بیمارستان زود تموم شد و اومدم خونه. ۹ خونه بودم. خوابیدم تا یازدهونیم و بعد پا شدم واسه آشپزی. ولی همهش خواب دیدم چون زود از بیمارستان اومدم بیرون، عجله کردم و چند تا از بچهها رو تست نکردم و جا موندن. شبیه کابوس بود. تازه نیم ساعت بعد از بیدار شدن که دیدم حالم گرفته است، این خوابه یادم اومد. گفتم خره (از تبعات کتاب شبیه)، خواب دیدی. هیشکی جا نمونده.
آقااااا، این تلویزیون چی میگه؟ هممماکنون که مامان دارن هی کانال عوض میکنن، دو دقیقه رو یه فیلم نگه داشتن که صداش تو اتاق هم میومد. انگار پلیس داشت از یه دکتر راجع به بیمار یه مدت پیشش بازجویی میکرد. دکتره میگفت علائمش این بود و بهش اینو گفتم و فلان پوشیده بود و فلان حرفو زد و... تازه حرفشم چی بوده؟ اینکه حالش خوب نیست و پسرش جلوی درمانگاه کشته شده و... بعد هی پلیس متلک میندازه که چه جالب یه دکتری به سرشلوغی شما با این همه مراجع چطور اینا رو یادشه. چی چی میگی تو داداش؟ معلومه که آدم یادش میمونه. والا با این مشخصات آدم یه سال پیش هم باشه هنوز یادشه. بعد دکتره محض کنجکاوی بعدا رفته فک کنم محل قتل ببینه طرف کی بوده و چیکاره بوده و اعلامیهشو دیده. پلیس باز میگه تو وقت این کارا رم داری؟ نه فقط واسه آدمای بیکار و علاف کنجکاوی پیش میاد. خب تو اون محل یکی کشته شده خیلی طبیعیه آدم کنجکاوی کنه. این جناییکردنا یعنی چی؟ اصن این فیلمنامهها رو کی مینویسه؟
- تاریخ : چهارشنبه ۴ آبان ۰۱
- ساعت : ۱۳ : ۲۸
- نظرات [ ۲ ]