حس اشمئزازم انقدر زیاده که اومدم توی یه پست خالیش کنم. یه خانم و آقا با بچهشون اومده بودن برای تست بچه. تست هم طولانیه، بین یک تا دو ساعت طول میکشه. موقع تست من نگاهم رو مانیتور و روی بچه بود، این آقا نگاهش روی من، خانمه نگاهش روی شوهرش. وای خدا میخواستم کیبوردو بردارم بکوبم تو کلهش. کجا استفراغ کنم که حالم خوب بشه. با میمالف اومدیم تا مترو، معمولا با هم درددلای کاری و غیرکاری میکنیم، همون غر زدن. ولی اینجور چیزا رو نمیتونیم به هم بگیم. چون اینایی که اینجا پرونده دارن، سالها میرن و میان و پرسنل میشناسنشون. نمیشه آبروشونو اینجوری بذاریم وسط که خودمون سبک بشیم. گذرشون تقریبا هر شش ماه تا یک سال به من میفته، ولی این مورد ممکنه به همین زودیا بازم تست داشته باشه. امیدوارم این بار مامانش تنها بیاره بچه رو.
اینم بگم که اکثر آقایون رعایت میکنن واقعا، حتی خیلیهاشون که تنها با بچه میان و مامانه نیست. ولی مرد هیز خیلی خیلی کم دیدم. این اولین مورد خیلی پرروشون بود تو این هفت هشت ماه. خدا کمترشون کنه الهی که انقد ما رو حرص ندن.
- تاریخ : سه شنبه ۱۹ مهر ۰۱
- ساعت : ۲۱ : ۳۳
- نظرات [ ۳ ]