دیروز صبح یهو به فکرم رسید عصر مرخصی بگیرم و واسه خودم باشم. الان چون نیروی جدید دارم امکان مرخصی گرفتنم بیشتر شده، وگرنه باید از یک ماه قبل واسه مرخصی هماهنگ کنم. نیروی جدید طفلک هم همچنان عصرها میاد و تقریبا یک هفته ده روزی هست که تستها رو میدم خودش تنهایی بگیره و خودم میرم پیش جیمجیم کارای دفتری انجام میدم. خب کار دفتری خیلی راحتتر از تست گرفتنه. البته بستگی داره بچهی همکاری باشه یا نه، ولی عموما تست سختتره. یعنی میگم کلا راحتم عصرا. ولی برای نیروی جدید، اینا همچنان آموزشی حساب میشه و هنوز بهش شیفت مستقل نمیدن. یکونیم ماه شد دیگه.
القصه، عصرو مرخصی گرفتم و به خانواده هم نگفتم. بهجای کار، رفتم حرم. اول رفتم سلف کتابخونه و پفک و کاپوچینو :/ خوردم و فیلم دیدم. بعدم رفتم دارالحجه و دعای کمیل خوندم. بعدم رفتم یکی دو ساعتی تو صحن نشستم. توی شلوغی یه گوشهی دنج گیرم اومد که خیلی خوب بود. وقتی پاشدم دیدم چقدر سردم شده و چقدر هوا پاییزی و حتی زمستونیه. برای گرم شدن نیم ساعتی دوباره رفتم تو دارالحجه نشستم و بعد اومدم خونه.
امروز صبح برام پیامک اومد که کارت تجارتم منقضی شده. این کارتو اردیبهشت، محل کارم برام گرفته و فقط ۵ ماه اعتبار زده بودن، چون اقامتم آخراش بوده. زودتر راه افتادم که برم شعبهی بانکم، کارتمو عوض کنم. نیم ساعت ور رفت، آخر گفت کارت جدید صادر نمیکنه، چون اتباعین. جالبه بانک ملی همین یک ماه پیش کارتمو عوض کردم و صادر شد. تازه اون کاری به اعتبار مدرکمم نداشت، سه ساله صادر کرد. کلا بانک ملی از ده سال پیش تا الان یک بار نگفته پاسپورت یا اقامت جدیدتو برام بیار. خیلی کم اذیتم کرده این ده سال. فقط مشکلش اینه که از یکی دو سال قبل، دیگه اینترنتبانکش برای ما کار نمیکنه. تازه امتحان کردم تا ته موجودیمم میتونم خرج کنم :)) یه بار فقط صد تا تکتومنی توش مونده بود. بقیهی بانکا خیلی قروفر دارن. یهکم از بانک ملی یاد بگیرن بد نیست. تازه شعبهی من خیلی هم مودب و محترمن همهشون. اگه کارت تجارتم درست نشه، میرم به مهندس (مدیر اداری مالی) میگم از این به بعد حقوق منو به کارت ملیم بریزه.
از وقتی کوآموکسیکلاو میخورم، به شدت گلوم خشکه. دائم دارم آب میخورم، ولی انگار گلوم کویر لوته. دیگه از همکارام خجالت میکشم انقد که میرم دستشویی :))
- تاریخ : دوشنبه ۱۱ مهر ۰۱
- ساعت : ۱۳ : ۳۹
- نظرات [ ۲ ]