- تاریخ : چهارشنبه ۱۰ آبان ۹۶
- ساعت : ۰۰ : ۱۷
- نظرات [ ۹ ]
میدونم دروغه، داری دروغ میگی، واضحه دروغ میگی. دروغگو! دروغگو! دروغگو!
میشه خفه شی؟
واقعا که خیلی احمقی!
مگه مرض داری به این موضوع فک میکنی؟
همون احمق واقعا برازندهته! احمق از ریشهی حَمِقَ...
یه دفعه به خودت میای میبینی واقعا مازوخیست شدی ها؟
تو که میدونی چیزی نیست، چرا ادامه میدی خوب؟
ببین دارم با زبون خوش بهت میگم، دست از سر خودت بردار! این دفعهی آخرت باشه!
(امیدوارم بچه مچه از اینورا رد نشه)
+ یکی از دلایلی که این وب رو تأسیس! کردم این بود که هرچی نمیتونم به زبون بیارم رو اینجا بگم، در حالی که میدونستم برای من ممکن نیست. برای بقیه هم نیست. کار درستی هم نیست. ولی شاید لازمه. رمزدار بنویسم که اصلا حس صحبت و تخلیه بهم دست نمیده، عمومی هم که نمیتونم. پس این مزخرفات و خزعبلات و چرندیات و هجویات ووو...ی ذهنم رو کجا خالی کنم؟
یعنی صد در صد مطمئنم هیچکس تو دنیا نیست که کسی رو داشته باشه که بتونه باهاش حرف بزنه، حرف ها، حرف!
بازم دم استادِ فاضلمون گرم:
در غلغلهی جمعی و تنها شدهای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی
- تاریخ : پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۶
- ساعت : ۰۰ : ۳۲
- نظرات [ ۸ ]