داشتم میرفتم سمت ایستگاه و مثل همیشه یه نیمچه عجلهای داشتم. یه دفعه دیدم یه خانم کنارم داره راه میره. راه میره که چه عرض کنم، یه وجبی از من کوتاهتر بود و اون سرعت براش به مثابهی دویدن بود. یهکم به چپ و راست رفتم، دیدم کله به شانهی من داره میاد. یعنی هرکی میدید میگفت اینا باهمن. یهکم دیگه که رفتیم با اشاره به کوچهی بعدی، گفت "میلان قهوهخانه او یکیه؟" گفتم نمیدونم، بلد نیستم. بعد گفت "ها بلد نیستی!" بعد هم راهشو کج کرد رفت از دیگری بپرسه :))
فک کنم فک میکرد هر کی عجله داره، حتما داره میره میلان قهوهخونه.
+ جرا بعد از بیست سال، هنوز اسم مستعار کوچههای محلهمون رو بلد نیستم؟
- تاریخ : چهارشنبه ۱۴ آذر ۹۷
- ساعت : ۱۵ : ۵۱
- نظرات [ ۰ ]