امروز رفته بودم بهشت رضا، بلوک 15، ردیف 11، شماره 8
وویس این پست رو گذاشته بودم برای خودم. چون هندزفریمو تو درمانگاه جا گذاشتم با صدای خفیف گذاشته بودم گوش بدم. یهو دیدم از پشت سرم داره صدای گریه میاد!! نمیدونم واسه چی گریه میکرد. برنگشتم ولی فهمیدم دو تا پسرن، من اینور قبر، اونا اونور قبر. منم گریهم گرفت الکی الکی :| بعد پا شدم رفتم چند قبر اونورتر پیش خانواده که داشتن برای یکی از آشناها فاتحه میخوندن.
+ ولی خیلی قشنگ میخندید :)
- تاریخ : شنبه ۱ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۱ : ۳۸
- نظرات [ ۱ ]