مونولوگ

‌‌

برکت

تو محله ما مغازه میوه و سبزیجات زیاده، ولی یه مغازه‌ای هست که قندهاریه و مامان همیشه فقط از اونجا خرید میکنه. علتشم ملیتش نیست، چون فقط مامان من نیست که خریدشو انحصارا از اونجا انجام میده، خیلی‌های دیگه از هموطن و غیرهموطنش همیشه میان همونجا خرید. مامان میگه نمیدونم چرا انقد فروش این مغازه بالاست با وجود اینکه جنساشو ارزون‌تر از بقیه هم نمیده. امروز منم با مامان رفته بودم خرید، همینطوری تو مغازه‌ی کوچیک و شلوغش منتظر مامان وایستاده بودم که یه خانم در حالی که پلاستیک در دست، داشت نارنگی واسه خودش سوا میکرد، ازش پرسید اینا شیرینن؟ و بعد فروشنده جواب داد: نه! فقط همین. خانمه با تعجب پرسید شیرین نیستن؟ گفت: نه! باز پرسید یعنی ترشن؟ گفت: بله! بعد خانمه مردد شد میوه ها رو گذاشت سرجاشون، ولی چند ثانیه بعد دوباره شروع کرد سوا کردن، اما این بار با حس اینکه میدونه چی داره میخره!

ممکنه بعضی‌ها بگن خوب نارنگی ترش هم مشتری خودشو داره، چرا باید دروغ بگه؟ اما تو اون موقعیت از همون سوال اول خانمه معلوم بود نارنگی شیرین میخواد.

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan