مونولوگ

‌‌

چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی

 

دیروز سرچهارراه یکی اومد گیر سه‌پیچ بهم داد که گل بخر. گفتم باشه یکی بده. تا کیفمو دربیارم دو تا گذاشته بود و منتظر بود. گفتم نهههه یکی. باز شروع کرد توروخدا و... گفتم ۴۰ دارم دوتاشو میدی؟ گفت لااقل پنجاه بده. گفتم ندارم. گفت کارت بکش. گفتم الان سبز میشه بیا بگیر برو. گفت توروخداااا :))) کارتو دادم و کشید. داشتم از بیمارستان می‌رفتم خونه‌ی جیم‌جیم دستگاهو بهش بدم. گلارم بهش دادم گفتم یکی مجبورم کرد بخرم، واسه شما :) اونم چسبشو باز کرد گفت منم یکیشو به خودت میدم :) ولی خیلی زود گله از حال رفته. از بازار گل که می‌خرم، یک هفته همچین سرحال و قبراق می‌مونه آدم کیف می‌کنه. این دیروز صبح گرفتم، ظهر پژمرده بود.

دیروز عصر هم مامان آقای قصد کردن برن بیرون هواخوری. گفتن تو هم میای؟ گفتم آره. بعد مامان گفتن عه بابو نیستن، اگه بیان پشت در می‌مونن. آقای گفتن پس تو و تسنیم برین من می‌مونم. مامان هم می‌گفتن نه تو و تسنیم برین من می‌مونم. میگم چی شد الان؟ می‌خواستین دونفری برین، به منم تعارف زدین. حالا که یکی باید بمونه خونه من شده‌م مهره‌ی اصلی گردش، یکی از شما می‌خواین بمونین؟ :))) مامان میگن آره خب تو کل هفته سر کاری، یه روز جمعه برو بیرون بگرد با بابات. بالاخره راضیشون کردم پاشن برن هواشونو بخورن :)

این آهنگه از دیروز خودبخود تو مغزم یادآوری شد، دانلود کردم و چند بار گوش دادم، حالا پشت سر هم تو مغزم تکرااااار میشه. خیلی قشنگه و دوستش دارم، ولی کاش اختیار خاموش کردنشم داشتم :/

 

 

 

 

  • نظرات [ ۱ ]
** دلژین **
۱۷ مهر ۰۱ , ۰۸:۳۹

این آهنگ فوق العاده اس ... 

واای دو شاخه گل ۵۰... هوووف ... 

پاسخ :

علیرضا قربانی آهنگاش قشنگه واقعا.
می‌گفت ۶۰، می‌خواستم ۴۰ بگیرم، آخر شد ۵۰ :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan