مونولوگ

‌‌

۱۵ شهریور ۱۴۰۱

 

دیروز ظهر، بین شیفت صبح و عصر، با میم‌الف رفتیم بیرون. می‌خواستیم بریم روسری بخریم. یعنی میم‌الف ازم پرسیده بود اون جایی که روسری دیدم کجاست و آدرس بهش بدم. بعد چون مشهدی نیست و اینجا رو بلد نیست گفتم بیا با هم بریم که استقبال کرد. خیلی گشنه‌مون بود و اول رفتیم یه چیزی بخوریم =) همین‌جوری داشتیم می‌رفتیم که گفت دوست داره یه بار چکدرمه بخوره. گفتم اون چیه؟ گفت اصلا نمی‌دونه محتویاتش چیه و فقط می‌دونه یه غذای ترکمنیه. سرچ کردم دیدم برنج و گوشت توش داره گفتم خب بریم بخوریم :))) گفت واقعا؟ بعدم راهو برگشتیم تا بریم اون رستوران ترکمنی که دیده بود روش نوشته چکدرمه. به اون آقای میانسالی که پذیرش می‌کرد گفت اینجا تو ویترینتون جای یه "آتش، بدون دود" خالیه. گفت هاع؟ به سنت نمی‌خوره آتش بدون دود رو خونده باشی. مگه نسل شماهام از این چیزا می‌خونن؟ گفت من اسم چکدرمه رو اونجا دیدم، اومدم الان بخورم. منم گفتم شما این نسلو کامل نمی‌شناسین، این نسل همه‌شون اونایی نیستن که شما دیدین. یه‌کم با میم‌الف سر کوچولو بودنش حرف زد :) طفلک میم‌الف هممممه بهش میگن کوچولو، با اینکه فقط چهار سال از من کوچیکتره و فقط دو کیلو از من سبک‌تره. نمی‌دونم چرا انقد کوچولو به نظر می‌رسه که بهش میگن دبیرستانی. چکدرمه، چلوماهیچه بود درواقع، منتها با برنج زردرنگ با مقدار بسیار اندکی هویج داخلش. ادویه‌هاش نمی‌دونم چی بود، ولی طعم خاصی حس نکردم.

بعد رفتیم برای خرید روسری. من سه تا روسری خریدم، اون دو تا شال و یه روسری. برگشتنی اومدیم مترو. همین‌جوری که حرف می‌زدیم چشمم خورد به تابلوی خروج اضطراری و رفتم سمتش. عجیبه که تا اون موقع ندیده بودم درهای خروج اضراری مترو رو. میم‌الف گفت بسته است حتما. گفتم امتحان می‌کنم و هلش دادم. ناگهان آژیر خطر شروع به جییییغ و داد کرد :))) اون چراغ قرمز خطر چشمک‌زن بالاش هم روشن شد. قطع هم نمی‌شدن. مامور ایستگاه اون سمت بود و از همون‌جا اول سوت زد واسه‌مون، بعدم راه افتاد بیاد اینور. فاصله‌ش هم زیاد بود، این آژیرم هی جیغ‌جیغ می‌کرد. به میم‌الف گفتم فک کنم اون کلیده خاموشش می‌کنه، گفت نه بدتر میشه. ماموره رسید و همین‌طور که از جلومون رد می‌شد و سمت در می‌رفت دعوامونم می‌کرد و گفت به همه چی باید دست بزنین؟ وقتی روش نوشته ورود افراد متفرقه ممنوع، یعنی نباید دست بزنین دیگه. گفتم نه ننوشته بود، روش نوشته خروج اضطراری. برگشت گفت حالا چون ننوشته باید حتما بازش کنین؟ و دیگه دور شد و نشد جوابشو بدم :))) رفت و دقیقا همون کلیدی که من گفته بودمو زد و خاموشش کرد.

عصر تو کلینیک، اول که لپ‌تاپمو روشن کردم دیدم هاردش سوخته و ویندوزش پریده و بالا نمیاد :| یعنی مسئولش اومد گفت اینطوری شده. واسه ریپورت زدن هی می‌رفتم این اتاق و اون اتاق. بعدم نیروی آموزشیم سر تست هی چرت می‌زد، اعصابمو خرد کرده بود، ولی واقعا از صبر خودم تعجب کردم. خیلی معمولی و نرم باهاش حرف زدم و آخر شیفت تو تنهایی شرایط امروزشو پرسیدم و حساسیت کارشو گوشزد کردم و گفتم حتی اگه خسته باشه باید یه جوری خستگیشو مدیریت کنه. از خودم این مقدار ملاحظه و روشنفکری توقع نداشتم :))

شبم با میم‌الف و جیم‌جیم تا مترو اومدیم و بازم کلی حرف زدیم. تو کلینیک نه زمانش هست، نه امکانش. آخرش میم‌الفم رفت و باز ده دقه یه ربعی دیگه من و جیم‌جیم حرف زدیم. خیلی غر راجع به کار و کلینیک داشتیم که فک کنم تقریبا خالی شدیم دیگه :) موقع جدا شدن جیم‌جیم یه انرژی مثبت گنده سمتم فرستاد و گفت "می‌خواستم امروز بهت پیام بدم بگم خیلی دختر خوبی هستی و دوسِت دارم و با وجود اینکه خیییلی با هم متفاوتیم اما از حرف زدن باهات خوشم میاد و همیشه سنجیده حرف می‌زنی و..." منم بهش گفتم از همون اول برام خاص بوده. سه‌پس از یکدگر جدا گشته و هر یک به سوی منزل خود روانه گشتیم :)

 

  • نظرات [ ۲ ]
مریم بانو
۱۶ شهریور ۰۱ , ۱۴:۴۴

:)

من فکرکردم تسنیم فقط رفیق خاص منه 

گویا بقیه هم زود متوجه ت میشن:) 

 

پاسخ :

واقعا؟ من فک نمی‌کردم تو همچین نظری راجع بهم داشته باشی :)
شما لطف داری به من عزیزم، خاصیت از خودتونه :)
** دلژین **
۱۶ شهریور ۰۱ , ۱۵:۵۱

-من چکدرمه رو دقیقا وسط دل ترکمن ها بع شیوه اصیلش خوردم ، خیلی خوبه ، همون گوشت لا برنجه ولی اونی که من خوردم هم ادویه داشت هم گوجه داشت تو برنجش 

-منم از اونام که همیشه بع همه چیز دست میزنم 😂😅

پاسخ :

این رستورانه صاحابش و آشپزش ترکمن بودن و ترکمنی حرف می‌زدن. ولی آره ممکنه به خاطر مشتری‌های غالبشون، به شیوه‌ی اصلی طبخش نکنن. مثلا این گوشتش لای برنج نبود، جدا بود.

خیلی هم خوب کاری می‌کنیم =))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan