مونولوگ

‌‌

۱۵ تیر ۱۴۰۱

 

یه چیزی بگم؟ انقد تو اینستا هی میگن بلاگرا، بلاگرا، هی از زندگی تجملاتی و شوآف‌هاشون و تظاهر به خوشبختیشون حرف می‌زنن و هی میگن اینا رو بازدید نکنین، دنبال نکنین، لایک نکنین، فلان و بهمان نکنین، من خیلی مشتاق شده‌م یه روز پیج یه بلاگر رو ببینم :)) چجوری ملت اینا رو پیدا می‌کنن خب؟ یه چند تا نام ببرین منم با پدیده‌ی بلاگری آشنا شم خب :) عه خب :)

یادتون هست چند روز پیش داشتم همین‌جا می‌گفتم دوست ندارم با همکارهای آقا برم بیرون؟ امروز رفتیم :| تیم جدیدی که فعلا نصفه‌نیمه بهش پیوستم، امروز جلسه‌ی درون‌گروهی! گذاشته بودن و نمی‌خواستن هم که جلسه تو کلینیک باشه. چون گوشه گوشه‌ی کلینیک هم دوربین داره هم شنود! و قدیمی‌ها میگن که دائما هم چک میشه. و همیشه هم یه چیزهایی هست که گروه داخل خودش حل می‌کنه به روش خودش و بهتره که رؤسا از روش حل مسئله مطلع نباشن :) فلذا تصمیم گرفته بودن که ظهر برن نهار و جلسه رو هم همونجا برگزار کنن. به منم دقیقه‌ی نود اطلاع دادن. یعنی من امروز ظهر استثنائا تصمیم گرفته بودم بمونم کلینیک و نرم خونه، چون کار جانبی داشتم، بعد نهار هم واسه خودم سفارش دادم، بعدش اینا بهم گفتن جلسه داریم. دیگه نهار رو گذاشتم تو یخچال و رفتیم بیرون. نصف بیشتر جلسه که چرت می‌زدم :))) اونا داشتن خیلی جدی بحث می‌کردن و مسئله حل می‌کردن و حتی یه جاهایی داشتن دیگه یه‌کم دعوا هم می‌کردن، من خمیازه می‌کشیدم و چشمامو می‌مالیدم و منو رو صد دفعه بالا پایین می‌کردم :) آخرای جلسه دیگه به منم ربط پیدا کرد و اتفاقا نکته‌ی خوبی نصیبم شد. قرار شد مسئول تیم یه چیزایی بهم آموزش بده و خب من تو هر زمینه‌ای مشتاق آموزشم و خیلی از این بابت خوشحال شدم :)

ولی یه چیزی واسه‌م خیلی جالبه. اینکه مردم خیلی خودشون و کارشون رو جدی می‌گیرن. برای هماهنگ کردن یه جزئیاتی جلسه میذارن که من وامی‌مونم. خب اینا خیلی ساده است که، یعنی خب هر کی خودش باید بدونه چیو چیکار کنه که، یعنی انصافا بدیهیه دیگه. نمی‌دونم، شایدم من همیشه خودم و کارم رو کم و کوچیک می‌پندارم و ارزشی در حد اینکه وقت بقیه رو بابتش بگیرم برای خودم و کارم قائل نیستم.

دو روزه ماسک رو گذاشته‌م کنار. یعنی میذارم تو کیفم، بسته به موقعیت شاید دربیارم بزنم. احساسات متناقضی دارم. از حس بی‌حجاب بودن بگیر تا آزادی و رهایی، تا حتی گاهی حس اینکه وای حالا همه چهره‌ی نازیبای من رو دیدن :))) خودم می‌دونم معمولی‌ام، ولی خب بعد مدت‌ها پشت ماسک بودن، انگار تو آینه چهره‌ی باماسکم رو بیشتر پذیرفته‌م تا بدون ماسک. ولی خب اگه قرار بود من به زشتی و زیبایی چهره‌م و تلقی دیگران از زشتی و زیباییم اهمیت بدم، کارهای دیگه‌ای در اولویت بودن نسبت به زدن ماسک.

 

+ حکایت این روزهای من، این روزهای شلوغ و درعین‌حال خالیِ من، حکایت این شعر فاضله که میگه "در غلغله‌ی جمعی و تنها شده‌ای باز/آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی"...

 

  • نظرات [ ۶ ]
دُردانه ‌‌
۱۶ تیر ۰۱ , ۰۸:۳۳

من یکی دوتاشونو می‌شناسم ولی نه دنبال می‌کنم نه پستاشونو ذخیره و لایک می‌کنم نه استوریاشونو می‌بینم. خلاصه هیچ حمایتی نمی‌کنم ازشون. حتی الانم اسم نمی‌برم که تبلیغ نشه براشون ولی می‌دونم که اینا برای یه تبلیغ ساده و چندساعته تو پیجشون ده‌ها میلیون می‌گیرن و بدون اینکه زحمت زیادی بکشن درآمدهای نامعقول دارن.

پاسخ :

آره خب، علتی هم که همه میگن نرین تو پیجشون همینه. ولی برام سؤاله یعنی اینا چی نشون میدن که ملت فوج فوج لایکشون می‌کنن.
Reyhane R
۱۶ تیر ۰۱ , ۱۴:۲۷

سلام (:

من اینستا ندارم و برام عجیبه آدمایی هستن که هیچکی کارشون رو قبول نداره و مدام میگن اینا خوب نیستن و شوعاف میکنن و با این حال کلی هم فالوئر دارن همیشه.من که فک میکنم بیشتر اون آدما از سر کنجکاوی و صرفا سرگرم بودن فالو میکنن این پیج ها رو.ولی خوب ناخودآگاه تاثیر خودش رو میزاره دیگه.

+ چه حکایت غریب و آشنایی هست شعری که گفتی (:

پاسخ :

سلام :)
اونایی که میگن اینا خوب نیستن، فالوئراشون نیستن. اونا همین من و شماهاییم که قبولشون نداریم.دوروبر ما چون آدمایی مدل اون فالوئرا کمه، احتمالا برخورد نداشتیم با کسی که اینا رو به‌به و چه‌چه کنه. و آره، یه تعدادیشونم از سر کنجکاوی تو پیج اینان، مثل من که کنجکاوم ببینم اونجا چه خبره :)))
+ :)
دُردانه ‌‌
۱۷ تیر ۰۱ , ۱۰:۱۵

عکس بچه‌هاشونو، شام و ناهاری که درست می‌کنن، سفرهاشون، یه سریا هم هر روز از خودشون فیلم می‌گیرن آهنگای مختلف رو لب‌خوانی! می‌کنن و از این کارا. مردم هم خوششون میاد.

یه خانوم تبریزی فوق‌پول‌دار هست هم‌سن‌وسال خودمون. دختر سه‌قلو داره. تقریباً همۀ فامیلا و نصف هم‌دانشگاهیا و هم‌مدرسه‌ایام دنبالش می‌کنن. همۀ پستاشم عکس دختراشه.

پاسخ :

باشه خانم دکتر، نگو دابسمش :)))
آره خب، جالبه آدم روزمره‌جات زندگی یه آدم فوق پولدار با سه‌قلوهاشو ببینه و بخونه. حتما خوشگل هم هستن :) حتما کدبانو هم هست :) ما هم اینجا تو وبلاگ تقریبا همین کارو می‌کنیم. زندگی همدیگه رو دنبال می‌کنیم، منتها با سرعت آهسته‌تر و البته بدون تصویر :)
هـیوا .
۱۸ تیر ۰۱ , ۰۸:۴۴

یه سری کارها ممکنه فردی باشه اما وقتی توو یه گروه باشی تاثیراتی روو کار بقیه ممکنه بذاره و اگه گروه با هم، هم فکر باشن و کارها گروهی جلو بره نتیجه مطلوبتری داره 

 

من فکر کنم 3 4 هفته ای میشه ماسک رو گذاشتم کنار، حتی توو مترو تهران کرج!!

اوایل با خودم میگفتم الآن مردم میگن چه آدم نفهمیه که ماسک نمیزنه بعد دیدم نه بابا 70 80 مردم دیگه ماسک نمیزنن 

پاسخ :

اگه منظورتون به اون قسمته که من گفتم بقیه خیلی خودشونو جدی می‌گیرن و واسه چیزای بدیهی جلسه میذارن، آره، یه چیزایی جزئی و بدیهیه. ولی وقتی همین چیزای جزئی بین افراد گروه هماهنگ نشه، مشکل پیش میاد. حالا اگه چیزای جزئی تعدادشون زیاد باشه، نمیشه راحت هماهنگشون کرد. بالاخره یه تایمی برای صحبت لازم داره که میشه همین جلسات دیگه.

آره تو مترو هم نمی‌زنن ماسک. من هنوز دارم کج‌دار و مریز رفتار می‌کنم و با توجه به اینکه از همون اول هم ماسک زدن من علت سلامتی و اینا نداشت، این ماسک زدن الانمو نمی‌دونم چطوری توجیه کنم.
دُردانه ‌‌
۱۸ تیر ۰۱ , ۰۹:۲۵

آره مثل ما. ما می‌نویسیم، اونا عکس می‌ذارن. ما تبلیغ نمی‌کنیم. اگر بکنیم هم پولی نمی‌گیریم. ولی اگه به اونا بگن بیا مغازۀ منو تبلیغ کن مفتکی انجام نمی‌دن. باید از مغازه‌شون یه چیزی بهشون بدن یا یه پول هنگفتی بدن تا تبلیغ کنن. 
اینایی که رستوران‌ها رو تبلیغ می‌کنن هم غذای مفتکی می‌خورن :))))

 

اینا رو تو اینستا جست‌وجو کن ببین چند میلیون آدم چیو دنبال می‌کنند:

guneshin_kizlari سه‌قلوها

mr.taster غذا

pooorblack طنز

serna_amini طنز

پاسخ :

نه منظورم این نبود که جالبه و خوبه بریم دنبالشون کنیم. یعنی میگم گرفتم مردم واسه چی دنبالشون می‌کنن.
از اینا که گذاشتی، دو تای آخرو می‌شناسم، البته دنبال نمی‌کنم. مستر تیستر رو هم اسمشو شنیده‌م یادم نیست کجا. اولی هم احتمالا همونیه که کامنت قبل گفتی، اینو میرم می‌بینم :)))
اونایی که طنزن فک نکنم بلاگر محسوب بشن. من خودم بعضی پستاشونو دیدم خوشم اومده :)
دُردانه ‌‌
۱۸ تیر ۰۱ , ۱۷:۲۲

اینم هست ولی انگلیسیه. تبلیغی و پولی هم نیستن. دوتا خواهر ایرانی‌ان ولی اون‌ور بزرگ شدن و محیط زندگیشونو وصف می‌کنن:

یه لایو فارسی هم داشتن چند وقت پیش 

mysister_andi

پاسخ :

اینم میرم می‌بینم، مرسی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan