مونولوگ

‌‌

۲۸ فروردین ۱۴۰۱

 

یه مدت پیش، همکار محبوبم یه چیزی گفت، من گفتم نه، فلان نه، بهمان. گفت امان از دست زبون تو. هر چی میگم یه چی جواب میدی. گفتم من؟ زبون من؟ گفت بله، نه پس من. گفتم بابا من که در مجموع روزی ده کلمه هم با شما صحبت نمی‌کنم، زبونم کجا بود؟ گفت بعله، صحبت نمی‌کنی، ولی همونده کلمه رو همچین گزیده میگی... فکر می‌کردم من تو بیرون، تو جمع‌های غیرصمیمی خیلی مظلوم به نظر می‌رسم. نگو همچینم مظلوم نیستم :) تازه این در حالیه که من ده درصد حرفایی که می‌خوام بزنم رو هم نمی‌زنم :))

امشب هم راجع به اون خانمی که با هم آموزشی بودیم یه چیزی گفت. اون بنده خدا رو که گفتن از یه هفته پیش دیگه نیاد. امشب می‌گفت خانم فلانی (خدمات کلینیک) بهم میگه فلانیت (فامیل اون خانم با ت مالکیت به مرجعیت همکار محبوب!) نیومده؟ گفتم نه نیومده. گفته خدا کنه دیگه نیاد. بعد من گفتم بعدش نگفت کاش این یکیش هم دیگه نیاد؟ گفت نههه. پررو میشی اینو بگم، ولی همه پشت سر ازت تعریف می‌کنن. یه کارمند کاریِ بی‌حاشیه‌ی با گیرایی بالا.

یه همکار آقا هم هست تو کلینیک که نمکدون کلینیکه :| دائم در حال حرف زدن و نمک ریختن و سربه‌سر بقیه گذاشتنه. البته بی‌نمک نیست ها، شوخی‌هاشم لوث نیست، ولی خب یه‌کم دوزش کمتر بود بهتر بود :/ از طرفی کارمند ارشد هم هست و بقیه‌ی اون گروه زیردستش محسوب میشن. یه‌جورایی کارمند نمونه و سوگلی مدیر و ایناست، حرفه‌ایه تو کارش. منم مستقیما تحت نظر اون کار می‌کنم و ریپورت تست‌هامو اون باید چک و مهر کنه. سنشم زیاد نیستا، فکر می‌کنم از من چند سالی کوچیک‌تره. مؤدبه ولی با همه صمیمیه و به همه میگه تو، اونم تو یه جمع اداری و رسمی. حتی همکارهای خانم رو فقط با فامیل صدا می‌زنه و نمیگه خانم فلانی، فقط میگه فلانی. خلاصه اینکه این همه توضیحات دادم که بگم امشب سر میز افطار وقتی داشت سربه‌سر تنها همکار خانم مذهبی کلینیک می‌ذاشت، متوجه یه چیزی شدم، اینکه تا حالا اصلا حتی یک کلمه هم با من شوخی نکرده و تو هیچ حرف طنزی هم از من اسم نبرده و منو خانم فلانی صدا می‌زنه و افعال و ضمایر جمع هم برام استفاده می‌کنه :)) اوایل فکر می‌کردم این تنظیمات کارخانه‌ش همین‌طوریه و از اینکه در جواب پیام‌های کاریش بگم که منو تو خطاب نکنه منصرف شدم و گفتم منظور که نداره، باهاش کنار بیا. نگفتم، ولی دقیقا از پیام بعدیش، دیگه همه رو جمع می‌بست و خدا رو شکر کردم که نگفتم :) دیگه متوجه شدم حتی اگه تنظیمات کارخانه هم باشه و با عالم و آدم هم همین باشه، بازم میشه طوری رفتار کرد که طرف تنظیماتشو با تنظیمات ما تنظیم کنه :)

 

بعدانوشت: برگشت به حالت قبلش و باز هم تو صدا می‌کنه :|

 

  • نظرات [ ۶ ]
مهرآ :)
۲۹ فروردين ۰۱ , ۰۱:۳۸

آخ که من چقدر لذت میبرم از مواقعی که رفتارم تو برخورد اول، خط قرمز های رفتاری برای دور و بریام مشخص میکنه:))

پاسخ :

فک کنم اغلب مردم خط قرمزاشونو با رفتارشون نشون میدن. فقط خط قرمز بعضی‌ها جلوتره، بعضی‌ها عقب‌تر :)
حامد سپهر
۲۹ فروردين ۰۱ , ۱۲:۱۶

بیشتر وقتا خودمون تعیین میکنیم دیگران چطوری باهامون رفتار کنن:)

پاسخ :

با جمله‌تون موافقم، با کلمه‌ی اولش موافق‌تر. بعضی مواقع بعضی آدما انقدر نفهمن، حتی اگه واضح هم بهشون بگی رفتارشون بده، بازم نمی‌فهمن، چه برسه بخوان از روی رفتارمون بفهمن.
پیـــچـ ـک
۲۹ فروردين ۰۱ , ۱۴:۱۶

الان بسی محظوظ و لذتمندی، آره؟!😁

پاسخ :

بععععلههههه :)))
انقد باتقوا نیستم که نظرات ملت واسه‌م مهم نباشه :))
ن. ..
۳۱ فروردين ۰۱ , ۱۴:۳۹

تسنیم 

 

تو خودِ کلاس خودشناسی هستی

پاسخ :

یعنی منظورت اینه که یه جوری پست می‌نویسم که ملت به خودشناسی می‌رسن :/ یا اینکه خودم، خودمو خوب می‌شناسم؟
ن. ..
۰۱ ارديبهشت ۰۱ , ۱۲:۲۱

هیچکدوم

همین که رفتارت تعیین کننده ی رفتار دیگران شده اونم جوری که خودت می خوای، از مباحث کلاس خودشناسیمه

پاسخ :

مردم چه باکلاسن، کلاس خودشناسی میرن :))
ن. ..
۰۱ ارديبهشت ۰۱ , ۱۴:۳۲

ممنونم

 

مردم چه با کلاسن کلاس نرفته از ما این همه جلو هستند 

 

 

عزیزم مهم عمل کردنشه 

پاسخ :

آره مهم عمل کردنه.
امیدوارم در مورد من همین‌طور باشه که تو میگی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan