مونولوگ

‌‌

دختر مامانی

 

ای کاش می‌تونستم غیبت کنم، یه‌کم گله و شکایت کنم و بعد ذهن همه‌تونو پاک کنم.

این روزا هماهنگی دورهمی روز مادر رو انجام میدم، برای فرداشب. فکرشو نمی‌کردم هماهنگ کردن شیش تا خواهر برادر که چهار تاشون متاهلن و هر کدوم یک یا دو مراسم روز زن دیگه هم دارن انقدر سخت باشه. انقدر اذیت شدم که هیچ شوقی برای فرداشب برام نمونده. داشتم فکر می‌کردم چی می‌شد شیش تامون مجرد می‌موندیم و هیچ غریبه‌ای رو بین خودمون راه نمی‌دادیم؟ با ازدواج دور میشن، فاصله می‌گیرن، حداقل در مورد پسرها خیلی بارز و مشهوده.

فرداشب برام خیلی مهمه، چون روز مهم‌ترین آدم زندگیمه. از اعماق قلبم دوستش دارم و از بچگی تا الان، جواب مسلم سوال مسخره‌ی "مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟" بوده. امیدوارم فرداشب شادتر از همیشه ببینمش.

 

  • نظرات [ ۶ ]
دچارِ فیش‌نگار
۱۶ بهمن ۹۹ , ۰۰:۳۴

آفرین

منم برا همین دوست دارم بچه‌ام دختر باشه 

در آینده

پاسخ :

در آینده‌ی نزدیک ان‌شاءالله
عین صاد
۱۶ بهمن ۹۹ , ۰۸:۴۰

امیدوارم همه چی طبق برنامه تون پیش بره

بعد بیاید تعریف کنید مراسمتون چطور شده...

پاسخ :

خدا رو شکر خیلی خوب بود و بله نوشتم :)
ن. ..
۱۶ بهمن ۹۹ , ۰۹:۱۶

بارز و مشهوده؟

نه بابا ما به دامادهامون نگاه می کنیم اصلا حرفت در موردشون صدق نمی کنه 

پاسخ :

خب دامادها که دامادهامونن و اینطوری نمیشن، پسرامون فقط D=
آسـِ مون
۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۰:۵۰

خداقوت:)

پاسخ :

ممنونم عزیزم :)
Reyhane R .
۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۱:۳۵

گله و شکایت هاتو بگو ما قول میدیم دو سه که گذشت خودمون فراموش کنیمشون (:

واقعا تو خانواده های پرجمعیت هماهنگ کردن همه با هم خیلی سخته /:

پاسخ :

ولی من خودم حافظه‌ی وبلاگیِ انتخابیِ نسبتا خوبی دارم :))
خیلی، از طرفی هر خانواده‌ای فکر می‌کنه که با همه راه میاد و بقیه باهاش راه نمیان :)
دچارِ فیش‌نگار
۱۷ بهمن ۹۹ , ۲۱:۱۵

این پاییز نمیدونم چرا همه چیو کج می گیره! عمدیه بنظرم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan