مونولوگ

‌‌

یک بار دگر خانه‌ات آباد بگو سیییییییب :)

تنفس بین مریضا! نفسسسسسس بکشیم :)

حدیث با مامانش! منو شناخته بودن، من اونا رو نه‌. گفتم چه هی لبخننند میزنن :) "ما از همون اول که دیدیم گفتیم این دختر حاجیه!"

خانم محمدزاده نیومده امروز هم. کار اونم میشه با من، البته راحت‌تر هم هست اینجوری. نمی‌خوام به کسی انگ بزنم، ولی فک می‌کنم یه مشکل شخصیتی داره.

یه خاطره یادم اومد امروز صبح: فک کنم اول دبیرستان بودم، داشتیم می‌رفتیم قم جمکران با بیت المهدی. دو تا اتوبوس بودیم. سر صبحی هنوز راه نیفتاده دیدیم اومدن بین همه سیب پخش کردن. اونم چه سیبایی؟ نصفه! همه‌ی سیبا رو از وسط نصف کرده بودن! من کنار دوستم نشسته بودم. تعجب کردیم، ولی گفتیم شاید تعداد سیبا کمتر از تعداد افراد بوده واسه همین نصفشون کردن که به همه برسه. این دوست من با اعضای کادر دوست بود، واسه همین یکیشون اومد برامون تعریف کرد قضیه چی بوده! آقای افتخاری، مسئول بیت المهدی به کادر گفته بودن چون دو تا اتوبوسه، سیبا رو نصف کنن و بین همه پخش کنن. این کادر بسیار باهوش هم بجای اینکه تعداد سیبا رو نصف کنه، کل سیبا رو از وسط نصف کرده بود😅😅😅

  • نظرات [ ۱ ]
ام شهرآشوب
۲۹ آذر ۹۶ , ۱۱:۴۲
:))) 
سیبا خیلی باحال بود


پاسخ :

خیلی هم خوشمزه بود :):)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan