مونولوگ

‌‌

۱۲ مهر ۱۴۰۱

 

صبح رفتم بانک و موجودی تجارتمو ریختم به حساب ملیم. خوشم اومد همه‌ی سوالا رو پر کردم با اینکه خیلیاش اختیاری بود؛ از شماره شبا و نام و کد شعبه تا کد پستی خونه. فقط چیزی که پر نکردم علت انتقال وجه بود که با قرمز نوشته بود اجباری :))) اگه مجبورم می‌کرد که واقعا بنویسم، می‌نوشتم تقصیر خودتونه کارتمو تمدید نکردین.

این پازلم دادم دخترک امروزم درست کنه. ماه بعد سه سالش میشه. از اونایی بود که اصلا تو بازی‌هایی که باهاش می‌کردم شرکت نمی‌کرد. دستشو می‌گرفتم و با دست خودش می‌چیدم. ولی اگه وسط راه دستشو ول می‌کردم دستش همونجا می‌موند و ادامه نمی‌داد به بازی. دیگه انقدر ادامه دادم که بالاخره این پازلو خودش چید. بیشتر تیکه‌ها رو برعکس گذاشته، ولی خودش گذاشتهههه :)

 

 

دو تا از اون ستاره‌هام بهش جایزه دادم :)

 

  • نظرات [ ۶ ]
** دلژین **
۱۲ مهر ۰۱ , ۱۶:۲۲

برعکس چیده ولی چیزی که توجهم رو جلب کرد ، این بود که اون خیلی درست تر از پازل چیده ! 

این دخترکت که نمیدونم کیه فوق العاده هوش بصری بالایی داره ! 

توجه کن به تنه ، اون سعی کرده نشون بده که حیوون گردن داره و گردن باریکه ، 

و گوش ها خیلی جالب مثل یک سگ واقعی که در حالت عادی گوش انگار افتاده اس گذاشته شده، بچه گربه هام همینن  

کلا تصوری که ارائه داده از خود پازل خیلی جذاب تر و خلاقانه تره ! 

با دخترک باهوشی طرفی ... 

پاسخ :

آره اینجوری هم میشه بهش نگاه کرد :)
و البته این گربه است :))
این دختربچه یکی از مریضای امروزم بود که اومد و رفت. هر روز چند تا از این بچه‌ها دارم :) البته لازم نیست باهاشون بازی کنم. بچه‌ها باید آروم باشن و بعضی‌ها که آروم نیستن، مجبورم یه جوری سرگرمشون کنم. تلویزیون هم تو اتاق هست، اسباب‌بازی و کلی عروسک و دفترنقاشی و مداد‌رنگی و پاستل و پازل و گوشی مامان باباشون و حتی گوشی من در اختیارشونه :) ولی بعضی بچه‌ها با تمام اینهام آروم نمیشن و مجبورم خودم باهاشون بازی و سرگرمشون کنم تا بشه تستشونو بگیرم. و البته تا حالا نگفتم اینجا کارم دقیقا چیه و نمیگم.
می‌دونی تو کار با بچه‌ها اگه صبر داشته باشی و مثل بعضی از مامان باباهاشون نخوای خیلی سریع اشکال کارشونو درست کنی، آخر سر از نتیجه چشات برق می‌زنه. خییییلی از پدرمادرا که من بهشون میگم فقط بچه رو سرگرم کنین، موقع بازی مثل داور عمل می‌کنن. دائم خطای بچه رو می‌گیرن و اشکالاشو تصحیح می‌کنن. حیف وسط تستم، وگرنه همیشه می‌خوام بگم وا بده بابا، بذار خودش هر کار دوست داره بکنه. امتیاز که بهش نمیدیم، فقط می‌خوایم آروم باشه.
لادن --
۱۲ مهر ۰۱ , ۱۸:۲۸

عاشق ذهن بچه‌هام که دنبال چارچوب نیستن. اون‌جوری که دلشون می‌خواد می‌چینن.

پاسخ :

دقیقا. بچه‌ها بکرن :)
س _ پور اسد
۱۲ مهر ۰۱ , ۲۰:۴۷

سلام

 ستاره* به ما؛ هم تعلق می گیره :)))

عافیت برقرار

عاقبت شما بخیر

وفقکم

پاسخ :

سلام
کدوم رنگی دوست دارین تقدیم کنم؟ :)

ممنون، شما نیز
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۴ مهر ۰۱ , ۰۵:۱۳

نظر دلژین جالب بود. راست میگه. الان دقت کردم دیدم چه واقعی چیده.

:)) اون وا بده ای که گفتی خیلی قشنگ بود. مامان باباها عادت کردن به این کار. از بس روشون توی بچگی انجام شده.

ولی صحبتت خیلی درسته. چه خانوم مهربونی هستی ^___^

خوشبحال بچه هات

دختر من چند روز پیش اومده بود اصرار اصرار که مامان بابا چرخ جاروبرقیم رو در بیارین برام. منم تو این فاز بودم که عه عه نگاه کن جارو شرحه شرحه شده. این چه بازیه آخه. بعد چرخ و درآوردم دادم دستش

در کمال ناباوری دیدم محور چرخ توی دستشه و گردالی چرخ و گرفته سمت دهنم و میگه مامان شعر بخون. :)) خیلی شگفت زده شدم. از قضاوت خودمم شرمنده شدم. برامون جالب بود چه طوری به ذهنش رسیده. بعدم کلی با پدرش کنسرت اجرا کردن :))

پاسخ :

نه فکر نکنم خیلی هم مهربون باشم :) بیشتر در حال چاره کردن چالشامم :))
اگه منظورت بچه‌های آینده‌ی خودمه که بابا کوزه‌گر همیشه از کوزه‌شکسته آب می‌خوره. همیشه فک می‌کنم بیچاره بچه/بچه‌های من!

من نمی‌دونم چرا بچه‌ها تو ذهنم همیشه نی‌نی می‌مونن :)) یعنی فک می‌کردم دخترت هنوز خیلی نی‌نی باشه :)
خدا شما رو واسه اون، اونو واسه شما حفظ کنه ^_^
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۵ مهر ۰۱ , ۰۵:۵۴

خب همینم اسمش مهره. میشه تو اون شرایط از زور و اجبار و روشهای دیگه هم استفاده کرد که الان این کار و میکنند. ولی شما چالشت و قشنگ حل میکنی. :)

 

عه عه. نگو. به نظرم که اصلا این طوری به نظر نمیرسه. ولی من میگم مامان کاردستی میشی

 

 

:)) عزیزم. راستش خودمونم اینطوری فکر میکنیم. :)) برای همین هر بار شگفت زده میشیم. آره ماشاءالله بزرگ شده. :)) یه وقتایی میاد میگه مامان من خانوم نشدم. کوچولوئم. دستام کوچولوئه. نمیخوام برم مدرسه پیش بچه ها. میخوام پیش مامانی بمونم. :)) (بهش گفتیم آبجی نیایش خانوم شده رفته مدرسه)

خیلیی ممنون. چه دعای خوبی

در حق خودت و عزیزانت مستجاب

پاسخ :

نه والا چاره‌ای نیست. با توپ‌وتشر گریه می‌کنن و تست خراب در خراب میشه :))

چه بدونم والا :)

الهی :) بهش بگو شما خانوم کوچولوئی ^_^
مرسی :)
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۶ مهر ۰۱ , ۰۹:۴۵

:))

 

:*

پاسخ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan