مونولوگ

‌‌

۱۸ و ۱۹ تیر

 

چند روز پیش، یکی از پرسنل کلینیک شیرینی آورده بود، به مناسبت اینکه موتور خریده؛ یه وسپای سفید. تا حالا به وسپا دقت نکرده بودم. داخل موتور حسابش نمی‌کردم کلا :)) موتور واسه من، آپاچیه، حالا با ارفاق هوندا هم :) ولی اون روز دیدم اوشون سوار شد رفت به نظرم جالب و بامزه اومد :) مثل بقیه‌ی موتورا، پا دو طرف قرار نمی‌گیره، پاهاتوپو میذاری جلوت. بعدم انگار صدا نداره اصلا، برقیه، نرمه. اگه من نخوام منتظر عرف شدن موتورسواری خانما بشم و همین الان موتور سوار شم، گزینه‌ی خوبیه برای شروع :) البته هنوز مشکل گواهینامه‌ی موتور برای خانما حل نشده. با توجه به این موج گشت ارشادی هم که راه افتاده، فکر نکنم مورد بعدی‌ای که دولت بخواد حل کنه، گواهینامه دادن به خانما باشه :))) منم دوست ندارم با چادر سوار ون ارشادی بشم. فک کنم بهتره صبر کنم تا گواهینامه قانونی بشه.

دیشب جیم‌جیم رو ناراحت کردم. خودمم خیلی ناراحت شدم که باعث ناراحتیش شدم. داشت کمکم می‌کرد که با خنده ولی واقعی بهش گفتم خودم می‌تونم و درواقع دست کمکشو پس زدم. اولش با شوخی رد کرد، ولی بعد آثار تغیر رو تو صورتش دیدم. تو این مورد تقریبا مثل منه که احساسشو نمی‌تونه پنهان کنه و نشون میده ناراحته یا خوشحال. بهش گفتم خیلی حامیه. هر کسی تو هر پوزیشنی باشه اون پیش‌قدم میشه برای کمک. اینکه خیلی آدم خوبیه که به همه کمک می‌کنه، ولی بهتره بذاره آدما مشکلاتشون رو خودشون حل کنن. بذاره اگه ازش کمک خواستن کمک کنه. داشتیم روپوش عوض می‌کردیم که بیایم خونه. من که اومدم بیرون رفتم تو واتساپش، می‌خواستم بگم ببخشید و اینا، دیدم داره تایپ می‌کنه. پیام جفتمون همزمان ارسال شد. نوشته بود که ازم ناراحت نیست و فکرمو مشغول نکنم. می‌دونه اینجور وقتا از فکر موضوع نمیام بیرون و به عبارتی خودخوری می‌کنم. نمی‌دونم این بشر چطوری انقدر زود انقدر خوب منو بلد شده. عذرخواهی کردم ازش. گفت که از من ناراحت نیست و اتفاقا دوست خوبی‌ام که مشکل دوستمو بهش میگم و باید تغییر کنه و این صحبتا. من واقعا نمی‌خواستم ناراحتش کنم‌. تقصیر من بود که نسنجیده حرف زدم و رفتار کردم. رد کردن کمک باید بااحتیاط باشه، باید حواست باشه طرفو پشیمون نکنی از کمک کردن. باید لحنت درست باشه و از همه مهم‌تر باید حواست باشه جلوی بقیه طرفو ضایع نکنی. کارم اشتباه بود که جلوی یکی دیگه، تازه اونم کسی که ازش خوشش نمیاد، اینطوری کمکشو رد کردم. سنگ رو یخ شد. وای، من چقدر هنوز بچه‌م و رفتارم بچگانه است. خیلی حس بدی دارم. ولی اون بازم از روی مهربونی چند بار گفت که من خیلی خوبم و عالی‌ام و قرار نیست منم مثل بقیه باشم و کلا حرفای خوب بهم زد. کاش زیاد تو ناراحتی نمونه. امروز صبح یه آهنگ براش فرستادم. تو جواب پنج تا استیکر واسه‌م فرستاده. اینکه حرف نزده نمی‌دونم معنیش اینه که هنوز ناراحته یا چی. کاش زیاد ناراحت نمونه. کاش حداقل دوست(پسرش) حواسشو پرت کنه یادش بره اینا :))

 

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan