مونولوگ

‌‌

دوست دارم یه مدت هم اونجا کار کنم ببینم آدما از اول بی ملاحظه و احمق واردش میشن یا خوبن و بعد از مدتی رنگ عوض می‌کنن؟


صبح با اون کارمنده بحثم شد. دیروز که رفتیم و گفت حاضر نیست، بدون بحث اومدم بیرون و بعد تا شب هی با خودم کلنجار رفتم. گفتم ببین این کارت محافظه‌کاریه، منفعت‌طلبیه، آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه است، عصبانی شدی و حرفی نزدی تا کارت خراب نشه، که یه دفعه کلا نزنه زیر میز که بعید هم نیست. به این فکر نکردی که رفتارت چه تاثیری رو سیستم خواهد گذاشت. اینکه تو حرف نزنی، نفر قبل و بعد تو هم حرفی در مورد این تنبلی و سهل‌انگاری نزنن، چه فکری رو به اون کارمند القا می‌کنه؟ اینکه حق داره هر وقت دلش خواست به ارباب رجوع بگه کارت حاضر نیست و برو فردا بیا و کسی هم نباید اعتراض کنه. درواقع ما یه شرایطی تو جامعه داشتیم که اکثرا همین مدلی بار اومدیم، اینکه اعتراض ممنوعه، اعتراض اشتباهه، حق همیشه با بالادستی‌هاست، اگه حق باهاشونم نباشه اعتراض پیامد خوبی نداره. خلاصه هی اینا تو ذهنم رژه می‌رفت و قشنگ خودمو تو شکل‌گیری اون سیستم معیوب دخیل می‌دونستم و همچنان می‌دونم. ظالم بودن و رعایت نکردن عدالت یه طرف ماجراست، مظلوم و منفعل بودن هم اون طرف دیگه‌شه که اگه نباشه ظلم انقدر فراگیر نمیشه.
امروز که رفتم و گفت حاضر نیست باهاش بحث کردم که مثلا منفعل نباشم. مامان با پاشون به پام می‌زدن که ساکت، چیزی نگو :))) اینجا تا حالا ندیدم کسی با کارمندا بحث کنه، اکثرا با گردن کج منت هم می‌کشن. من هم بار دومم بود که با داد و بیداد کارمو راه انداختم. بعدش گفت منتظر بمونین شاید تا دوازده حاضر بشه، دوازده رفتم و گفت دو بار رفتم اتاق رئیس و گفتم اینو زودتر حاضر کنین، امضا زده ولی هنوز ایمیل نکرده، یه‌کم دیگه صبر کن. رفتم بیرون نشستم، چند دقیقه بعد مامان گفتن انگار داره صدامون می‌زنه، گفتم عمرا اون آقا ما رو صدا بزنه! اما دیدم اومد بیرون و صدام کرد!!! انتظار این یکیو اصلا نداشتم. نامه‌ها رو داد و گفت ببخشید اگه کارتون دیر شد! یه تشکر آروم کردم و اومدم بیرون، ولی دیگه اداره‌ی پست بسته بود.

من زمستونا هم سرما نمی‌خورم حتی، بعد الان یک سرمایی خوردم که شیرفلکه‌ی دماغ و چشمم بسته نمیشه اصلا! هرکی ببینه فک می‌کنه دارم گریه می‌کنم. میگم شاید اون کارمنده هم دیده ناگهان تو چشم چپم آب جمع میشه و هی با دستمال دماغمو می‌گیرم، فک کرده کارم انقدر برام مهمه که دارم گریه می‌کنم و کارمو راه انداخته 😂😂😂 اوه! دتس تو بد! فک کردم یه‌کم گرد و خاک کرده باشم :)))

  • نظرات [ ۴ ]
پا ییز
۳۱ مرداد ۹۸ , ۲۱:۵۶

من بلد نیستم و عین خر مظلوم می مونم 

باز جایی که باید آزوم باشم مثل گاو چموش میشم 

حالم از خودم به هم میخوره 

پاسخ :

اگه نخوره، با آزمون و خطا کم‌کم دستت میاد.
سلام :)
پا ییز
۳۱ مرداد ۹۸ , ۲۲:۲۰

عزیزم آزمونهای ما همش خطا بود و الانم جز خطا کار دیکری نمی کنم 

الان کلا یه آدم قاطیم قاطی ِ قاطی که فقط بلده زرد کنه همه چیو 

پاسخ :

یعنی هیچ امیدی نیست کلا؟ می‌خوای بیام با یه کلت خلاصت کنم؟
پا ییز
۰۱ شهریور ۹۸ , ۰۷:۰۶

نه نیست 

آره 

پاسخ :

هست هست :)
کلت ندارم :)
Parad ox
۰۷ شهریور ۹۸ , ۱۷:۱۸

این ویژگی رو هم باید به لیست کارایی که باید یادبگیرم ، اضافه کنم :)

پاسخ :

تازه به نظر من باید محکم‌تر جلوشون وایستاد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan