مونولوگ

‌‌

حرمانه


رفته بودیم حرم. از خونه من نشستم. اولین بار بود که تو تایم شلوغی، تو ماشین بدون ترمز و کلاچ دوبل می‌نشستم. در واقع اولین بار که قرار بود واقعا بشینم پشت فرمون. مامان از همون اول هی می‌گفتن تو رو خدا بزن کنار بذار آقات بشینه، امروز جمعه است، شلوغه. می‌دونستم که مسئله شلوغی و جمعه و اینا نیست، مسئله اینه که اولین باره و خب ترس دارن و من اگه بزنم کنار، بار بعد هم اولین بار خواهد بود و باز هم اوضاع همینه. فلذا گفتم "آقای! هر وقت احساس کردین باید بزنم کنار و جامونو عوض کنیم، بهم بگین تا بلند شم." ضمن اینکه مامان کمی ناراحت شدن که چرا حرفشونو گوش ندادم، بعد از اون به آقای می‌گفتن بهش بگو بزنه کنار خودت بشین. آقای هم نه با من حرف می‌زدن، نه مامان :) همین‌طور می‌رفتم و در حین حرکت هی برای خودم چالش احتمالی طرح و خودمو براش آماده می‌کردم. یه جایی عابر داشت رد می‌شد، خیابون دو طرفه بود، از جلوی من گذشت و تا خط وسط دو خیابون رفت. من داشتم با خودم می‌گفتم اگه این عابر ناگهان بخواد برگرده و دوباره از جلوم رد شه، باید بتونم ترمز کنم. در واقع این ورزش ذهنی رو مربی بهم گفته که تمام راننده‌ها در تمام لحظات رانندگی باید از این مطمئن باشن که اگه ناگهان یه مانع جلوشون سبز شد، می‌تونن بدون برخورد ماشین رو متوقف کنن و همیشه سرعتشون رو بر اساس این موضوع تنظیم کنن، آمادگیشونم نگه دارن. داشتم این فکرا رو می‌کردم که دیدم عابر، انگار داره مسابقه‌ی دوی رفت و برگشت میده، تا پاش رسید به خط، دوباره با سرعت برگشت و از جلوم رد شد. ترمز کردم و عابر که متوجه شد چه غلطی کرده عذرخواهی کرد و رفت. اما حتی دیدن این آمادگی هم در مامان تاثیری نذاشت و ایشون همچنان می‌گفتن دیدین گفتم شلوغه، خطرناکه؟ جاتونو عوض کنین. رفتیم جلوتر و به دلیل اینکه از کنار یه پژو با فاصله‌ی خیلی کم رد شدم و نزدیک بوده بهش بخورم، کارت قرمز گرفتم و پیاده شدم :(
رسیدیم حرم، جلوی آبخوری بودم که یه نفر به دو نفر گفت که قرارمون زیر تلویزیون امام رضا! و من پرت شدم به بین‌الحرمین، وقتی اونقدر شلوغ بود که همو گم می‌کردیم و می‌گفتیم قرارمون تلویزیون حضرت اباالفضل :) البته که برای مشهد ایده‌ی خوبی نیست، قربون امام رضا برم یه دونه تلویزیون که نداره، بیشتر از همه‌ی اماما تلویزیون داره :)))
از بازرسی رد شدیم و دیدیم دارن از اینا به همه میدن :)


اینجا نشستم کف زمین، جلوی مامان و آقای. اونا رو لبه‌ی پله نشستن.

سپس رفتیم دارالحجه. من دارالحجه رو دوست ندارم، ولی مامان و آقای دوست دارن وقتی میرن حرم پیش هم بشینن.

مامان صندلی جلوی من نشسته بودن و نماز خوندن و رفتن جلو پیش آقای. من همین‌جا نشستم، دعاهامو خوندم و موقع رفتن رفتم پیششون. ملت هم با تعجب به من نگاه می‌کردن ببینن من چمه که نشستم رو صندلی :))

اینم موقع برگشت می‌خواستم برای من... بگیرم، خوب نیفتاد. اساسا در عکاسی حرفی برای گفتن ندارم. این درب هم خب گنبد تو دیدرسش نیست، باید از درب دیگه‌ای می‌رفتیم که دست من نبود.

از این دیوار گلدونی می‌خواستم عکس بگیرم


که به دلیل عدم خلاقیت چیز جالبی نشد. داشتم می‌رفتم که یه صدای لهجه‌داری گفت اینجوری هم بگیر! چند قدم رفته بودم که برگشتم. دیدم یه آقای چهل پنجاه ساله‌ی هیکل‌مند ظاهرا عربه که انگار همین الان وضو گرفته (آستین‌هاش بالا و دست‌هاش خیس بود و داشت آب صورت خیسش رو می‌گرفت). چند قدم دیگه هم رفتم و بعد تصمیم گرفتم برگردم. برگشتم و فکر کرد نفهمیدم چی گفته، دوباره گفت و گرفتم :)


مسیر برگشت رو هم آقای نشستن و بازم چیزی نصیب من نشد :( البته من هم از گرفتن اشکالات و خطاهای رانندگی از آقای دریغ نکردم :دی

+ به تأسی از شباهنگ که این روزا هی پست‌های عید تا عید میذاره و عکس آپلود می‌کنه، منم (که عادت به فرت و فرت عکس گرفتن ندارم) این پست رو این‌جوری نوشتم :)
+ میلاد امام هادی (ع) مبارک ^_^

  • نظرات [ ۱۱ ]
پا ییز
۲۵ مرداد ۹۸ , ۲۱:۵۵

سلام! در نواب؟ 

خوب از این به بعد یک خلاقیت یاد گرفتی! 

اولاش همینجوریه فاصله تخمین زدن سخته 

خیلی خیلی مربیت خوبه هااااا دستش درد نکنه 

کسی به من این تمرین رو یاد نداده بود! 

منم دارالحجه رو دوست ندازم 

رواق امام هم هست 

و خدا مرکز عشق: صحن گوهرشاد رو هم آفریده! 🌹🌹🌹❤❤❤

چند تا تلویزیون؟ 🤔🤔🤔

منم یاد بین الحرمین افتادم 

 

سلام رسوندی؟ 

پاسخ :

سلام بلی
این خلاقیتو یاد داشتم خودم -_- ولی خب عکاسی اونقدر برام مطرح نیست که بخوام در اون لحظه فکر کنم روش :))
خوب بود! چون دیگه نیست. آخرین جلسه‌م پنج روز پیش بود. انصافا خیلی خوب بود، البته آموزشش آموزش کف خیابونی بود! نه آموزشی که افسر موقع آزمون ازت می‌خواد. مثلا من الان نمی‌تونم دو دسته رانندگی کنم، چون از اول گفت یک دست :| یا روی راهنما خیلی گیر سه‌پیچ نمی‌داد، چیزی که افسر به خاطرش زیاد رد می‌کنه و... حالا باز اگه به مرحله‌ی گواهینامه رسیدیم!!! بعد ان‌شاءالله واسه اونم یه فکری می‌کنیم ;)

رواق امامم دوست ندارم، اونم مخلوطه :) گوهرشاد ولی خیلی حس خوبی داره، اما ما هیچ‌وقت نمیریم. امروز تازه پیشنهاد هم دادم که بریم گوهرشاد که مقبول نیفتاد :)

نشمردم راستش، الان سه تاشون تو ذهنم هست، بقیه‌شون نه.

سلام شخص شما را خیر متاسفانه. ببین باور کن میرم حرم کمپلت دعا فراموشم میشه، یه همچین خل‌وضعی هستم!
جناب قدح
۲۵ مرداد ۹۸ , ۲۲:۰۱

سلام :)

قبول باشه ان شاءالله

درود بر شما که از امام هادی علیه السلام یاد کردین ...

میلاد مبارک :))

پاسخ :

سلام علیکم :)
ممنونم، ان‌شاءالله
مبارک همه :)
پا ییز
۲۵ مرداد ۹۸ , ۲۳:۰۰

منم دوستش ندارم خوب 😁😁

پاسخ :

پس هر آن رواق که بر خود نمی‌پسندی...؟ :))
پا ییز
۲۵ مرداد ۹۸ , ۲۳:۰۹

خخخخخ

من نمی دونستم دارالحجه رو برای چی دوست نداشتی 

من برای اختلاطش نیست که از دارالحجه خوشم نمیاد آخه 

پاسخ :

فقطم اون نیست، کلا حس و معنویتش کمه انگار. شایدم چون قدیمی نیست و من تاسیسشو یادمه، فک می‌کنم جزء حرم نیست و بهش چسبوندن :))
پا ییز
۲۵ مرداد ۹۸ , ۲۳:۲۸

کلا حسش کمه و معنویتش کمه 

دقیییییییییییییقا! 

من مخصوصا چون خیلی حس تجمل می کنم اونجا 

پاسخ :

بافتش خیلی با بقیه‌ی حرم فرق نداره ولی، فقط حسه گمونم
///ه امیری
۲۶ مرداد ۹۸ , ۰۰:۲۷

بسم الله

سلام 

زیارت قبول و اسعد الله ایامکم 

دارالحجه جای جالبیه 

یه نقطه خیلی نزدیک به مزار حضرت ... همیشه سرم و که میزارم رو دیوار حس میکنم همه جا صدای ضربان میده 

معماریش فوق العاده است و اون کوستر سبز و اون دیوار نوشته ضربان قلبم رو میرسونه به خدا

پاسخ :

سلام :)
ایام بر شمام مبارک :)
پس مشهدی هستین! بله هرکی با یه مکانی اخت میشه.
امروز که اون قسمتی که گفتین رو بسته بودن، یه دیوار پوستری! ساخته بودن آورده بودن جلو، جوری که یه محفظه‌ی بسته‌ی اتاق‌مانندی جلوی اون قسمت درست شده بود. مردم هم همون دیوار پوستری رو زیارت می‌کردن.
///ه امیری
۲۶ مرداد ۹۸ , ۰۱:۲۵

اهل مشهد نیستم ولی اهلی شدم تو مشهد امام رضای جان

اتفاقا منم تو یه بخشی تو همون صحن گوهرشاد که بهش میگم عصب سیاتیک برا خودم قرار مینویسم و مشق عشق میکنم  . حرم محبوب همه جاش برای محب دلفریب و دلنواز هستش . 

 

پاسخ :

چه شاعرانه حرف می‌زنین ^_^
من ...
۲۶ مرداد ۹۸ , ۰۱:۴۱

سلام

زیارت قبول

من الان فهمیدم میلاد امام هادیه‎‎(:‎مبارک باشه

یادم منم بودی😍 حتی برام عکسم گرفتی😍ممنون🌹🌹🌹

اصلا اشک تو چشام جمع شد

هعییی

* مدیر اون گروهمون دوباره داره هفته دیگه گروه میاره مشهد

هی میگم کاش به منم میگفت توام بیا توام بیا ولی نگفته‎):‎

از همین جا سلام و التماس دعا خواهر😘

پاسخ :

سلام
ممنونم، ان‌شاءالله به زودی خودت بیای زیارت
دیگه وقتی می‌فرمان و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها و او ردوها، احسن اگه نشد، برابر هم نشد، لااقل نصفی، یک سومی، یک چهارمی چیزی باید بشه دیگه :))
چقد خوشبحالته واقعا! انقد فرت و فرت میری سفر، حالا یه بار نشده ناراحتی! ان‌شاءالله اونم میشه :)
همدم ماه
۲۶ مرداد ۹۸ , ۰۲:۰۶

تلویزیون رو گفتی یادم افتادم ما رفته بودیم یه بار چند نفری حرم برا اینکه گم نشیم قرار گذاشته بودیم که وقت برگشت همه کنار تابلوی« به طرف صحن گوهر شاد »  وایسیم:)) حالا نگو هر گوشه ای یه دونه از این تابلو ها بود 😁آخرش هم همدیگه رو گم کردیم 😄

پاسخ :

عجب! :))) من که تا حالا یه دونه هم تابلوی به طرف صحن گوهرشاد ندیدم!! قضیه‌ی همون گاه کفشی که به پا داشته‌ام، زیر و بم‌های زمین را به من آموخته استه :))
می‌دونی به نظرم بهترین جا واسه قرار گذاشتن تو حرم، کنار آبخوریه اصن ;))
پیـــچـ ـک
۲۶ مرداد ۹۸ , ۰۶:۳۷

سلام

چه قدر اون آقای عرب دست و دل باز بوده. فقط دفعه دیگه خواستی همچین عکسی بگیری یکم از بالاتر بگیر که به جای ته گلدونا بیشتر کله شون و گلشون دیده بشه.

 

زیارت قبول.

پاسخ :

سلام
دلش که آره باز بود، دستشو نمی‌دونم :)
دیگه نهایت تلاش من بود این، باید یه‌کم می‌رفتم عقب‌تر که لاین سوم هم بیاد تو کادر که رفت و آمد بود نمی‌شد. و اگه بگین چه ربطی داشت به بالاتر رفتن دوربین، باید بگم دااااشت، تو موقعیت نبودین شما :))

قبول حق، زیارت روزی خودتون به زودی

گلاویژ ...
۲۷ مرداد ۹۸ , ۱۹:۱۲

دارالحجه چه فرقی داره مگه؟ من تا حالا نیومدم مشهد. این دفعه رفتی خیلی خیلی مخصوص دعا کن که بطلبه آقا:)

پاسخ :

فرقی نداره به اون صورت، بیشتر یه حسه!
اوه مای گاد! چشم، امیدوارم خیلی خیلی زود به خواسته‌ت برسی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan