مونولوگ

‌‌

اینجا


این شبایی که شیفتم انگار قرص بی‌خوابی می‌خورم! یک ساعت و چهل و هفت دقیقه از ساعت قانونی خوابم گذشته و من بیدارم. دو ساعت دیگه باید برای نماز بلند بشم و چهار ساعت دیگه ساعت خوابم تمومه. نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا اینجاست که باید v/s سی نفر رو می‌گرفتم و گرفتم؛ اما بیست نفرشون اشتباهی تو لیست بودن 😣 باید بیست نفر دیگه رو فردا صبح بگیرم.

یکی دلش درد می‌کرد بهش قرص دادم، نیم ساعت بعد اومد میگه "دیدین گفتم خوب نمیشه؟ من فقططط با چای‌شیرین دل‌دردم خوب میشه! مامانم همیشه تو خونه واسه دل‌درد بهم چای‌شیرین می‌داد." می‌خواستم بگم اونی که مامانت بهت می‌داده چای‌شیرین نبوده، چایی‌نبات بوده. ولی نگفتم. کی می‌خواست باز نبات پیدا کنه واسش این موقع شب؟ چای‌شیرین رو دادیم رفت :)) خوب شد :)


+ سه و پنج دقیقه شد :|

  • نظرات [ ۴ ]
من ...
۱۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۴:۲۳

مونولوگا خو کن به بیخوابی که این هم عالمی دارد‎(:‎

پاسخ :

سعادت آن کسی دارد که از لالا بپرهیزد :)
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۷:۰۶
خداقوتت بده عزیزم

پاسخ :

ممنونم عزیزم :)
کیمیا
۱۲ ارديبهشت ۹۸ , ۲۰:۳۲
موفق و پرتوان باشی

پاسخ :

سلامت و پیروز باشی
لوسی می
۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۰۱:۰۹
چای شیرینه خیلی باحال بود :))
رفتی سر همون کارِ توانبخشی که خیلی مجاهدانه و خفن بود؟ اگه اشتباه نکنم البته!؟

پاسخ :

اوهوم :) مجاهدانه‌شو که نمی‌دونم، ولی کمی تا قسمتی خفن هست :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan