آخر سال شده و خونهتکونی میکنم و عاشق این رسم شدم.
یاد گذشتهها میکنم و میدونم که همین الان و امروز و این نوروز، همون گذشتهایه که خواهرزادهها و برادرزاده و پسرداییم بعدها یادش خواهند کرد و از صفا و صمیمیتش خواهند گفت. گویا اون چیزی که ما تو گذشته جا میذاریم صفا و صمیمیت و خاطرات خوب و زمانهای خوب و همدلی نیست، اون فقط یه نگاهه که تو چشم بچهی پنج ساله هست و تو چشم آدم بیست و پنج ساله نیست.
کوچه کوچه کاکهگی بود، که دغل دغل دغل شد
خانه خانه عاشقی بود، که جدل جدل جدل شد
.
.
.
+ یا شاید کلا هیچکاریش نمیشه کرد.
- تاریخ : دوشنبه ۱۳ اسفند ۹۷
- ساعت : ۱۱ : ۰۳
- نظرات [ ۰ ]