مونولوگ

‌‌

اگر افسانه باشه، باشه باشه


من متاسفم که باید بگم اون چیزایی که فکر می‌کنید تو آینده وجود دارن، وجود ندارن. حالا اینو خودم دقیقا محاسبه و نتیجه‌گیری نکردم، از همینایی که مثلا رفتن به آینده شنیدم. ضربه‌های بدی خوردن اغلب. بالاخره آدم خیال‌پردازی که یهو چشم باز کنه، به‌جای بوستان بهشت خیالی، ترک‌های بیابون رو ببینه، مالیخولیا نگیره خیلیه. این آدم یه عمر با رویای باغ و بوستان سر کرده، دیگه نمی‌تونه ببینه که بیابون هم یه اکوسیستمه که می‌تونه حتی مهیج‌تر از باغ ارم باشه.
یکیشون که ظاهر زندگیش هیچ چیز بدی رو نشون نمیده، دقیقا با عبارت "الان مثلا من تو آینده‌ام" همه‌ی چیزیو که می‌خواست بگه گفت و بعد زد زیر گریه و من مونده بودم بذارم بخونه یا قطعش کنم.






دوست دارم متنش رو هم بنویسم.

من و تو، دو قصه، دو فکر و یک بهانه
من و تو، دو شاعر، دو بیت و یک ترانه
من و تو، دو عاشق، دو بخت و یک ستاره
چرا برنگردیم، به شهر خود دوباره؟

همو شهری که عاشق میشه آدم
اگر ویرانه باشه، باشه باشه
همو بیتی که در دل می‌نشینه
اگر گلدانه باشه، باشه باشه
نگار خانگی یار همیشه
اگر در خانه باشه، باشه باشه
همیشه عشق و دیدار همیشه
اگر افسانه باشه، باشه باشه

از این سوی بهاران به دست گل باران
سلامت می‌فرستم، گل لاله‌ی افغان

اگر از ما گسستی، اگر بی تو شکستم
به هرجایی که هستی، گرفتار تو هستم

غم جانانه و بار محبت
اگر بر شانه باشه، باشه باشه
به پای عاشق از تار محبت
اگر زولانه باشه، باشه باشه

مرنجان آی مرنجان، ز خود بیگانه‌ای را
که روشن کرده باشد چراغ خانه‌ای را
مسوزان آی مسوزان، دل دیوانه‌ای را
که شاید می‌پرستد غم جانانه‌ای را

کسی که با کسی کاری ندارد
اگر بیگانه باشه، باشه باشه
کسی که رنج و آزاری ندارد
اگر دیوانه باشه، باشه باشه


آهنگ رو از وبلاگ الهه‌ی عزیز برداشتم و تقریبا صد بار گوش دادم بهش.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan