دیشب خواب دیدم.
امروز عصر هم که برگشتم خوابیدم، بازم خواب دیدم.
هر دو هم کمی عجیب بود برام.
خواب زیاد نمیبینم، ولی این دو تا با همونایی که نمیبینم هم متفاوت بودن!
شاید وقت خالی پیدا کردم نوشتم.
+ مامان میگن خواب بدو تعریف نکن، ولی من نمیدونم خواب بدیه یا نه. چون اصلا نترسیدم تو خواب. شایدم کلا اضغاث احلام باشه. تازه صدقه هم دادم! دیگه پس مجازم تعریف کنم :)
+ عهوا! چرا نوشتم خرس؟ خرس نبود. شیر ماده بود فکر کنم، یا یه گربهی خیلی بزرگ اندازهی شیر. ولی بذار از اولش بگم. یه گربهی سیاهِ قیر بود که اومده بود تو خونهمون و من با تعجب از اینکه چطوری از در بسته اومده تو دنبالش کردم تا بره بیرون. در رو باز کردم ولی باز هم نمیتونست بره و مدام خودشو به در و دیوار میزد. با دستم گرفتمش!! و انداختم بیرون. حتی تو خواب هم از خودم تعجب کردم. بعد که برگشتم دیدم یه گربهی خیلی خیلی بزرگ، با هیبت شیر ماده میخواد از پنجره بیاد تو. پنجرههامون هم حفاظ دارن و هم توری فلزی. پنجره رو بستم و از داخل قفل کردم، اما بازش کرد!!! باز بستم، باز باز کرد! توری پاره شد، دلم به حفاظ قطور خوش بود که دیدم کله، دست، تنه و پاشو از لای حفاظها رد کرد اومد تو! درست شبیه یه مرد بود! الان که تعریف میکنم میترسم، ولی توی خواب نمیترسیدم. فقط میگفتم نمیتونی بیای تو. ظاهرا گفت ببین دارم میام. گفتم نیا، نیا، نیا تو! ولی کامل اومد تو و بعدش فکر کنم بیدار شدم.
امروز عصر هم خواب دیدم. با وجود اینکه میگن خواب روز الکی پلکیه، اما تحت تاثیر قرارم داد. داشتیم میرفتیم جایی که من از مامان و آقای و خانوادهی خودم جا موندم. با تاکسی بعدی، با دخترداییهام راه افتادیم، اما تاکسی بهجای جلو، دندهعقب رفت تو کوچهی کناری و همونطور دندهعقب میخواست ما رو برسونه. اما تو کوچهی کناری میلیاردها پرنده ایستاده بودن. بیشترشون مرغ و خروس بودن، اما پرندههای دیگهای هم بینشون بود. یه لحظه تخلیهی روح کردم! اومدم از بیرون تاکسیمون رو نگاه کردم دیدم داره با سرعت خیلی زیادی حرکت میکنه ولی ندیدم پرندهها رو بکشه. تازه از توی تاکسی، برای شما هم فیلم گرفتم که اون پدیدهی استثنائی تجمع پرندگان رو بهتون نشون بدم، ولی الان فیلمه تو گوشیم نیست :(
- تاریخ : جمعه ۲۳ آذر ۹۷
- ساعت : ۱۸ : ۰۷
- نظرات [ ۰ ]