مامانش وروجک رو داده دستم که چند دقیقه نگهش دارم تا خودش به عملیات تشکدوزی برسه! کلی با هم نقاشی کشیدیم (بخوانید خطخطی کردیم). ازش خواستم برام ددهیی بکشه، ازم خواست براش ببیی بکشم. اینو کشیدم، دخترهی گوسفند میگه پیشیه! 😒
حوصلهش که سر رفت، راه افتاد بره پیش مامانش. هرچی گفتم برنگشت تا اینکه گفتم میخوای برات شعر بخونم؟ که با خوشحالی برگشت. اولین شعری که اومد دم دستم "تا کی به تمنای وصال تو یگانه/اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه" بود. شروع که کردم قیافهش دیدنی بود. 😂 آخه این شعر به نظرم خیلی سوز داره. تا حالا حتی وویس ضبط کردم بذارم اینجا، ولی دیدم خیلی سوزناک خوندم و کلی حس ریختم توش، بیخیال شدم. بلافاصله عوضش کردم و ترانهی عروسی خاله سوسکه رو با کلی ادااطوار خوندم. این ترانه رو خیییلی دوست دارم. الان ما دقیقا تو مرحلهی "چی بدوزیم؟ چی ندوزیم؟" هستیم. تا کمتر از یک ماه دیگه انشاءالله عروسی داریم 😊
* فقط نقش عمهی عروس 😂
* و البته ناز مادر و خانوادهی دوماد 😒
* و البته ناز مادر و خانوادهی دوماد 😒
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچکس نبود
آقا موشه، موش موشک
بلبله گوشک
انبونه دوشک
توی انبونش پر لواشک
در پیر گرگ همدون
تو دکهی مش رمضون
نشسته بود روی قپون
مادر آقا موشه گفت:
مادرکم، ترگلکم، گل پسرم
درد و بلاهات به سرم
پیرهن چلوارتو بپوش
کفش سگک دارتو بپوش
بیرون بیا از عطاری
میخوایم بریم خواستگاری
خاله سوسکه قزقزون
مو وزوزون
کفش قرمزون
نشسته بود تو خونشون
تق تق اومد صدای در
کی بود، کی بود، چیه چه خبر؟
مادر آقا موشه گفت:
برای موش موشک
بلبله گوشک
نیم وجبی، ته تغاری
شاگرد توی عطاری
ساکن کنج انباری
آمدهایم خواستگاری
تا بکنیم عروس داری
آیا بشه، آیا نشه
عمهی خاله سوسکه گفت:
مبارکه، مبارکه !!!
مادر خاله سوسکه گفت:
سوسک سیاه قزقزون
مو وزوزون
کفش قرمزون
به کس کسونش نمیدم
به همه کسونش نمیدم
به کسی میدم که کس باشه
قبای تنش اطلس باشه
به موش موشک، بلبله گوشک
شاگرد توی عطاری
ساکن کنج انباری
آیا بدم آیا ندم
مادر آقا موشه گفت :
این آقا موشه موش موشک
انبونه دوشک
طوق طلا به گردنش
قبای اطلس به تنش
آیا بخواد، آیا نخواد
خواهر خاله سوسکه گفت:
از ما به یک آینه چراغ
چهل تا گوسفند و یه باغ
خواهر آقا موشه گفت:
از ما دو دست رخت و دو جفت کفش و دوتا پیرهن چلوار و سه تا چارقد گلدار و یه شلوار و یه پوستین بی آستین و چهار دامن چین چین و یه پاچین و یه چاقچور و یه سربند و یه من قند و یه جفت پاپوش تیماج
عمه خاله سوسکه گفت:
مبارکه، مبارکه!!!
صبح روز بعد
مادر و خواهر و عمه و خاله و دختر خالهی عروس و داماد، با دل شاد ریسه شدن رفتن خرید
چی بخریم؟ چی نخریم؟
اطلس گلدار بخریم
سفره قلمکار بخریم
فاستونی و شال و برک
کتان و چلوار و قدک
چیت و دبیت و کودری
ململ و تور و آستری
مخمل و مقتال و حریر
کرپ دوشین و وال و جیر
پارچهی آقبانو میخوام
کلاغی اسکو میخوام
پارچه میخوام تافته باشه
با ابریشم بافته باشه
مبارکه، مبارکه!!!
بزاز باشی توی دکان نشسته بود
آنها رو دید فریاد کشید
جناب بزاز باشیام
پارچهفروش ناشیام
دکهی بزازی دارم
اجناس خرازی دارم
شب کلاه ترمه دارم
گلابتون و سرمه دارم
پارچههای اعلا دارم
چوچونچه و چوقا دارم
چه پارچهها که من دارم
پارچهی خوب کرباسی
نرخ قدیم، دو عباسی
حراجیه، حراجیه
از روی لاعلاجیه
بزازم و پارچهفروش
بخر و ببر، بدوز و بپوش
مادر خاله سوسکه گفت:
چی بدوزیم؟ چی ندوزیم؟
دامن چین چین بدوزیم
شال بدوزیم، یل بدوزیم
ژاکت مخمل بدوزیم
ژاکت مخمل نمیخواد
پیرهن ململ بدوزیم
خواهر آقا موشه گفت:
چی بدوزیم؟ چی ندوزیم؟
پیرهن چلوار بدوزیم
قبای خزدار بدوزیم
قباش باید سه چاک باشه
شیک و تمیز و پاک باشه
طرح شکار داشته باشه
اسب و سوار داشته باشه
پیراهنش قدک باشه
آرخلقش برک باشه
دور یقهاش ترمه دوزی
سر آستینش سرمه دوزی
مبارکه، مبارکه!!!
آینه بخر، چراغ بخر
خوانچه بیار، جهاز ببر
آینه چراغ جلو جلو
توی طبق تلو تلو
پشت سرش نون بیات
پشت سرش شاخه نبات
پشت سرش رخت و لباس
پشت سرش فرش و اثاث
پشت سرش بقچه داره
صندوق و صندوقچه داره
طبق کشای نازنین
خوش آمدین، خوش آمدین
مبارکه، مبارکه!!!
عروسیه، دامادیه
موقع شور و شادیه
عروس کجاست؟ تو پنجدری
چی پوشیده؟ پیرهن زری
مبارکه، مبارکه!!!
عروس خانم
مو وزوزون، کفش قرمزون
تاج عروسی به سرش
خانباجیها دور و برش
داماد اومد
بلبله گوش، انبونه دوش
کلاه خزدار به سرش
ساقدوشها اینور اونورش
مبارکه، مبارکه!!!
توی اتاق توی حیاط
قند و شکر، نقل و نبات
از اون عقب تا این جلو
دیگ خورش، دیگ پلو
مبارکه، مبارکه!!!
منقلا رو آتیش کنید
اسفندارو قاطیش کنید
به حق این آتیش و دود
بترکه چشم حسود
مبارکه، مبارکه!!!
عمه ی عروس:
لی لی، لی لی، لی لی، مبارکه!!!
مرحوم منوچهر احترامی
- تاریخ : جمعه ۱۸ آبان ۹۷
- ساعت : ۱۹ : ۳۲
- نظرات [ ۰ ]