مونولوگ

‌‌

جاده

 

صبح با صدای مامان و آقای بیدار شدم که داشتن در مورد تصادفی که منجر به کشته شدن پنج نفر سرنشین یه ماشین شده صحبت می‌کردن‌ و اینکه راننده‌ش زن بوده! اتفاقا دیروز هم تو فضای مجازی یه کلیپ تصادف دیدم که نوشته بود هفت نفر سرنشین سواری فوت کرده‌ن و تو کامنت‌ها همه یا نوشته بودن حتما راننده‌ش زن بوده! یا به شکل خبری نوشته بودن راننده‌ش زن بوده. ما از مرز تا مشهد که اومدیم، یادم نیست دقیق که سه یا چهار تا تصادف به شکل مستقیم خودمون دیدیم. بعضی موارد ماشین کاملا مچاله و له شده بود. تو بعضیاش الکی به همدیگه دلداری می‌دادیم نه اونی که رو جاده افتاده بود زنده بود بابا. ولی خب هیچ کدوم نیومدیم بگیم چهار تا تصادف دیدیم راننده‌شون مرد بود همه!

چرا؟

چون به شکل پیش‌فرض تمام تصادف‌ها رو مردها رقم می‌زنن و وقتی میگی تصادف، همه می‌دونن در بهترین حالت فقط یک، وگرنه دو مرد مقصره/مقصرن 😌 بعله!

از این حرفا که بگذریم، من واقعا نمی‌خوام بگم که خانوم‌ها خیلی راننده‌های خوبی‌ان. احتمالا بهترین راننده‌ها تو گروه مردها باشن و بدترین راننده‌ها تو گروه خانم‌ها، ولی بازم بیاین وقتی از خطاهای رانندگی حرف می‌زنیم، نگیم زن بود، مرد نبود. چه فایده‌ای داره گفتن این جمله؟ باعث چه اصلاح و چه سودی میشه؟ بجز اینکه هر یه جمله‌ی اینجوری اعتمادبه‌نفس چندین زن رو می‌گیره و ترس تو رانندگی خودش عامل خطر و عامل تصادفه. نکنیم اینطوری دوستان، نکنیم.

 

یکی از قسمت‌های خوب سفر اربعین، رانندگی جاده‌ای بود. چند سفر دیگه هم تا حالا نشسته بودم پشت فرمون، ولی این بار بیشتر نشستم. شب هم زیاد نشستم. و جالب اینکه ماشین خودمون هم نبود، ما (من و حجت) با ماشین یکی از اقوام رفته بودیم. حجت که پلیس سرعت بود و دااااائم هشدار کاهش سرعت به من می‌داد. ولی خب آخراش دیگه رها کرده بود. لذت‌بخش‌ترین قسمت رانندگی تو جاده هم کههههه .... سبقت گرفتن‌های فراوانه :))) مخصوصا این شکلی که یه‌جوری به ماشین جلویی نزدیک بشی که خودش بکشه کنار و نیاز به چراغ دادن و بوق زدن نباشه 😁 بگذریم همیشه چند تا احمق هم هستن که حتی با بوق هم راه نمیدن و مجبورت می‌کنن از راست سبقت بگیری. دو تا تریلی هم تو مسیر بودن که یکیشون تو نوبت بنده‌خدای صاحب ماشین، یکی هم تو نوبت من، انگار دید نداشتن و یهو کج کردن، اومدن تو لاین سرعت، روی ما! اون بنده خدا چراغ نداده بود، ولی من چراغ هم داده بودم. خدا رحم کرد واقعا. هر دو بار اونایی که خواب بودن به خاطر شدت ترمز یاابالفضل‌گویان از خواب پریدن.

ولی یه چیزی که تو این سفر هم برای بار هزارم تایید شد، اینه که از نیازهای جسمانی، اولویت اول تا دهم من خوابه! بخوام تنهایی مشهد تا تهرانو رانندگی کنم، بیست‌وچهار ساعت رو شاخشه :))

 

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan