مونولوگ

‌‌

یکِ یکِ دو

 

از اون وقتاست که به شدت دلم می‌خواد بنویسم و به شدت هم دلم می‌خواد بقیه بنویسن و من بخونم. منتها چیزی برای نوشتن ندارم، شماهام که همه مودب و ساکت رفتین تو اتاقاتون به برنامه‌های طول و درازتون فکر می‌کنین :|

الان خونه عمه‌ایم. اولین و شاید آخرین عیددیدنی امسال. فردا که شاید بریم یه سر تا نیشابور. بعدشم که دیگه ماه رمضونه و هر جا هم بریم افطاریه و دیگه عیددیدنی نیست :) در حال حاضر خیلی گرممه، اصلا هم نمی‌خوام پاشم کمک کنم تو آشپزخونه =) والا خب آدم مهمونی میره که بشینه دیگه. من که اصلا عادت ندارم برم جایی کمک کنم تو کارا، مگر خیلی دیگه راحت باشم اونجا.

امروز صبح همه رفتن فاتحه خونه‌ی اون همه عزادار جدید امسال. منم رفتم بیرون با جیم‌جیم. اومدم خونه خواااابیدم یا به عبارتی بیهوش شدم. بعدم اومدیم خونه‌ی عمه. مهدی با موتور بود، گفت کسی با من میاد؟ منم با کله گفتم من، من، من، من :)) تو راه بهش میگم بیا هزینه‌ی هر جلسه رو باهات حساب می‌کنم، بهم موتورسواری یاد بده. میگه تو چرا می‌خوای یاد بگیری؟ میگم بابا چند سال دیگه موتور آزاد میشه. بعدم از اینا گذشته خب علاقه دارم، می‌خوام یاد داشته باشم. حالا بین خودمون بمونه، اینم احتمالا مثل رانندگی ماشینه که اول اونقدر علاقه داشتم، حالا بگن هم با ماشین برو کلینیک خودم نمیرم با این ترافیک و کمبود جای پارک. ولی به‌هرحال دوست دارم یاد بگیرم، اصلا بذارم گوشه‌ی کمد ذهنم خاک بخوره! به کسی چه؟

 


 

حالا خونه‌ام. بار و بندیل فردا رو بسته‌م. حالا میگن شاید بوژان بریم. میگن شاید برف و بارون هم بیاد. مهم نیست. دلم می‌خواد زودتر این شلوغی‌های عید بگذره، یه‌کم استراحت کنم. حالا نه اینکه قبلش فشرده داشتم کار می‌کردم 😁 اون روز یکی از همکارا می‌گفت خانم فلانی (من) چقد مرخصی دوست داره 🤣 فکر کنم تنها کسی تو کلینیک باشم که تا قطره‌ی آخر مرخصیشو استفاده کرده =)) تازه هنوز معلوم نیست، شاید کم هم بیارم. تا پنجم تعطیلم، شیشم تا سیزدهم هم تقریبا نصفشو بیمارستانم. دلم می‌خواد این رفت‌وآمدا زود تموم شه، بعد دیگه صبحا تا لنگ ظهر بخوابم، شبا تا سحر بیدار بمونم، فیلم ببینم، بخونم، حرف بزنم و هر کار دلم خواست بکنم :)

چند روزی هم هست که اول گوش چپم و حالا هر دو گوشم کیپ شده. اول فکر کردم آب رفته توش، حالا می‌بینم نه، انگار عفونتی چیزیه. طبق روایات، من بچگی خیلی گوش‌درد می‌شده‌م، تو بزرگسالی هم تو سرماخوردگی‌ها فقط. الان نه درد دارم، نه علامت دیگه‌ای از سرماخوردگی یا کرونا. کلا حس جدیدیه، انگار کمتر هم می‌شنوم :))

 

  • نظرات [ ۲ ]
هـیوا .
۰۲ فروردين ۰۲ , ۰۰:۴۴

سلام

سال نوتون مبارک باشه

 

برای گوشتون شاید حساسیت باشه، یه سری رفتم دکتر و گفتم گوش هامو چک کنه اگه نیازه شستشو بده چون گاها صداها رو کم میشنیدم، گفت حساسیته  و آدامس بجو

پاسخ :

سلام
سال نوی شمام مبارک :)

نمی‌دونم، حالا اگه خوب نشد، بعد تعطیلات باید برم نشون بدم ببینم چی میگن.
مهتاب ‌‌
۰۲ فروردين ۰۲ , ۰۱:۲۰

آره منم فکر می‌کردم سال جدید باعث شه بیش‌تریا یه پستی چیزی بذارن ولی فکرم اشتباه بود. باز الحمدلله تو یه چی نوشتی :)

پاسخ :

دیگه خیلی داره سوت‌وکور میشه دیگه. این چه وضعشه؟ اه :))

سال نوت مبارک، ایشالا هر سال بهتر از پارسال :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan