مونولوگ

‌‌

۲۴ آذر ۱۴۰۱

 

یکی داوطلب شه لطفا من یه‌کم کتکش بزنم که بعدش برم به کارام برسم :| سر شب از بیرون اومدم به شدت خواب‌آلود و خسته. مامان و آقای که رفتن مهمونی، منم این کله‌ی پوک رو گفتم بذارم رو بالش یه‌کم بخوابم. گوشیو گذاشتم تو شارژ و خوابیدم. یه بار پیام اومد و دو بار هم خواهرام زنگ زدن و بیدارم کردن. الان کارد بزنین خونم درنمیاد. منم البته باهاشون خوب حرف نزدم، ولی تقصیر خودشونه خب -_-

دیروز یه بیمار بزرگسال داشتم. یه خانوم سی و چند ساله بود. به عنوان اولین نفر تو این مدتی که کار می‌کنم، حین تست با گوشیش ور نرفت، بلکه گفت میشه بهم کتاب بدین؟ :) یه چند تا کتاب دارم اونجا که برای خودم برده‌م نه بیمار. دو تا شعره و یه داستان و قرآن و چند تا کتاب تخصصی. اول کتاب فروغو بهش دادم، ورق زد نخواست. حسین منزوی دادم هم گفت فقط شعر دارین؟ :)) واسه این شعر داده بودم که خب داستان/رمان که تو مدت تست تموم نمیشه، نصفه می‌مونه. ولی چون اینطوری گفت داستان رو بهش دادم و همونو شروع کرد خوندن. شاید بهتره یه کتاب داستان کوتاه هم بذارم اونجا :)

این روزا خیلی حس شعر در من هلول کرده! مثلا می‌شینم از اول تا آخر یه کتاب شعر رو یه‌جا می‌خونم. یا ساعت‌ها حافظ می‌خونم. یا وبلاگ شعر که برمی‌خورم، پست پشت پست می‌خونم. درحالی‌که سابقا اگه کسی بین پستش هم شعر میذاشت، ناخودآگاه از رو شعراش رد می‌شدم و نمی‌خوندم. البته حافظو همیشه دوست داشته‌م. یههههه نمهههه حس شعر گفتن هم اومده، ولی چیز جدی‌ای تراوش نکرده. کلمه‌ها فرار می‌کنن و درست پشت هم نمی‌شینن. ولی باز همین‌جور دوست دارم شعر بخونم و بخونم و بخونم. یادم باشه حسین منزوی رو بیارم خونه، تو کلینیک که وقت نمیشه خوند. قبلا که چند بار سعی کرده بودم بخونمش، هر بار چند تا بیشتر نتونستم، نمی‌گرفت منو. حالا شاید بتونم یه‌کم بیشتر بخونم. میگن هر چیزی مود خودشو لازم داره. از چند ماه قبل مود کتابخوانیم نیمه‌جون برگشته، حالام فعلا مود شعرم لنگ‌لنگان راه افتاده. تا باز نرفتن استفاده کنم :)

خب دیگه برم به کارام برسم یه‌کم. دوش بگیرم، لباسامو بشورم، مرغ‌هایی که مامان آورده واسه فردا رو تمیز کنم، یه‌کم جمع‌وجور کنم، نماز بخونم، بعدم اگه خدا قسمت کنه بخوابم تااااا شنبه ظهر که می‌خوام برم سر کار. حالا فک نکنین هی منو به حرف بگیرین یادم میره هااا، کدومتون قرار بود بیاد واسه کتک؟

 

  • نظرات [ ۶ ]
ن. ..
۲۴ آذر ۰۱ , ۲۰:۱۷

گوشیتو سایلنت نکردی خودتو باید کتک بزنی 

 

 

منم شعر ندوست 

 

 

منطورت حلول بود دیگه ان شاءاللَّه 

پاسخ :

بعد از بار سوم تازه یادم اومد چرا سایلنتش نکردم؟؟!

ولی من دوووست :)

یه لحظه گفتم املاش همینه؟ بعد حوصله‌م نشد برم چک کنم :))
/ ضمیر
۲۴ آذر ۰۱ , ۲۰:۳۷

اتفاقا منم یه مدته نیاز دارم یکی داوطلب بشه کتکم بزنه. 🤔

پاسخ :

نه انصافا اینطوری نمی‌تونم کسیو بزنم. یه‌کم باید صمیمی بشم حداقل :)))
کله پوک
۲۵ آذر ۰۱ , ۰۹:۴۸

شما که وبلاگ مبلاگ تو دست و بالتون زیاده، یه وبلاگ خشک خالی هم بزنید ، من هم جوری که معلوم باشه یک خانم محترم و باشخصیت و فرهیخته هستم میام سوالامو می پرسم و معلوم باشه کی استاده کی کله پوکه. 

اما تو چی میکنی؟ میگی مگه من نوکرتم که محض خاطر تو وبلاگ بزنم هیچی هم توش ننویسم؟ یا هر چی تو میخوای بنویسم؟ خودت سوال داری خودت زحمتشو بکش.  بگو همینو بگو. 

پاسخ :

سوال داری بپرس خب دختر محترم و باشخصیت و فرهیخته‌م :)
همان
۲۷ آذر ۰۱ , ۱۷:۴۸

سوالم اینه: بگو تا به حال جواب کدوم یکی از سوالات منو دادی که حالا دومی رو بپرسم ؟

همان
۲۷ آذر ۰۱ , ۱۹:۱۳

سوال دوم: یک کتاب مقدماتی فلسفه بهم معرفی کنید که کلیات رو به زبان ساده گفته باشد. و بعد از آن یک کتاب که مقدمات فلسفه اسلامی را به زبان ساده گفته باشد. و یک کتاب هم در فلسفه غرب به همین ترتیب. 

چرت و پرت جوابم ندی ها.

پاسخ :

کتابای فلسفی نمی‌شناسم کلا.
همان
۲۸ آذر ۰۱ , ۰۹:۵۳

تو نوشته بودی سمج ترین شیطان، اونیه که تو نماز شب سراغ آدم میاد؟ یادم نیست کجا خوندمش، ولی مثل خرده شیشه رفته تو مغزم. از کجا فهمیدی؟ یه چیز دیگه هم فکر کنم اون دوستت نوشته بود ، که اگر جایی دیدید آیه های قرآن رو وارونه نوشتن ، از بین ببرید چون که سحر و جادو و از این چیزاست. سحر و جادو واقعا چنین قدرتی به آدم میده؟ یا استعاره ها؟ تاویل و تفسیرها؟ وقتی تاویل میکنی، اتفاق میفته؟  یا وقتی دروغ میگی، واقعیت رو وارونه میکنی، درباره چیزی اطلاعات بدست میاری که بطور عادی نمی تونستی بدونی؟ مثل رودست زدن. آره؟ خب، من می تونم بفهمم یه آدم چطوری رودست میخوره. ولی نمیدونم چرا باید بشه به "واقعیت" رودست زد. میدونی چی میگم؟ یه چیزهایی رو از نوشته‌هام حدس زدی، باشه. اما بعضیا رو هرگز حتی اشاره هم نکرده بودم.  متوجهی؟ 
خب تو چرا این کار رو میکنی؟ 

 

پاسخ :

من راجع به اینا ننوشته‌م تا حالا.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan