من عاشق نوشتن روی برد سفیدم. هر روز لیست بلندبالایی روش مینویسم و دونه دونه یا خط میخورن یا تیک میخورن یا دایرهی توخالی جلوشون پر میشه یا کلا پاک میشن. یهجورایی معتادش شدم و اگه لیستمو روش ننویسم، دستودلم به کار نمیره :) بعضی اوقاتم روشو پر میکنم با شعر و شعر و شعر. هر چند وقت یک بار هم میبینم داداشم روش نوشته "دیوانه" یا معادلهای فارسی و انگلیسیش، منم زیرش مینویسم "خودشو میگه ;)" بعدا میام میبینم نوشته "هه هه هه :)))". گاهی هم میام میبینم ریحانه یا فاطمه سادات یا امیرعلی، ماژیکهای دلبندمو برداشتن و روش نقاشی کشیدن و تا تونستن فشار دادن و انحنای نوک ماژیک رو کلا صاف کردن.
من این تخته رو خیلی دوست دارم.
دعوت میکنم از الههی مامان پارسا، الههی ساینتیستمون، محبوبهی شب، مریم (دکتر مریم خودمون)، مریم (اون یکی دکتر مریم خودمون)، دردانه، نُوا، فاطمهی بههرحال، فاطمهی عهبلاگآووانساُون، دکتر گلسا، خاکستری، من ساتیرا، ضمیر، دکتر هایتن، دکتر احسان، رعنا، مهجور، دکتر همدم ماه، پاییز، حورا، دکتر دکتر، محمود بنایی، آقای محمدعلی، دکتر آفتابگردون، سهرک، تبارک، واران، پیچک، دیزی/خورشید، مهسا ماکارونیفر، پلک شیشهای، بانوی مؤمن، دستها، مامانْ ریحانه، یک پسر، مرضیه مهدویفر، مها، حنیفا و آقای میم.
+ من یا دعوت نمیکنم یا فراخوان عمومی میدم :)
+ حالا بهتون ثابت شد که نصف اهالی بیان دکترن؟ :))
+ بدیهی است که شرکت در این سرگرمی اختیاری است :)
- تاریخ : جمعه ۳۱ مرداد ۹۹
- ساعت : ۱۵ : ۴۰
- نظرات [ ۳۳ ]