مونولوگ

‌‌

 

سیمکارت المثنی گرفتم، البته با کمی گیر و گور. این سیمکارت رو با دو پاس قبلتر ثبت نام کرده بودم، با پاس دانشجویی. الان پاسپورتم عوض شده و اطلاعات اصلاح نمیشد، میگفت ثبت احوال مشکل داره با ثبت نام اتباع. آخرم درست نشد، ولی دفتر دومی که رفتم قبول کرد با اطلاعات قبلی بهم المثنی بده. میگم خوبه که تو زمینه نگهداری مدارک کمی محتاطم. وگرنه دو تا پاسپورت قبلی که باطل شده رو چرا باید نگه میداشتم؟

از دست این کرونا! این روزا یه اسپری کوچیک الکل تو کیفم میذارم و لازم شد دستامو ضدعفونی میکنم. چند روز پیش یه کم پاشید رو کیفم، رنگش رفت :| واقعا نمیدونستم و هنوزم مطمئن نیستم الکل همچین اثری داشته باشه. میگم نکنه تو اینا وایتکس میریزن میدن دست مردم؟

دیروز هم یه یه ساعتی آب قطع شد، بعد که اومد پرفشار بود و انگار آب وایتکس داشت از شیر میومد. بعدا دیگه اونجوری نبود، ولی همچنان یه بوی خفیفی رو احساس میکنم. نمیدونم واقعا چیو باید تو این اوضاع باور کرد. من یه کم رو بو و مزه آب حساسم. مثلا خونه خواهرم از آب شیر نمیخورم، چون بدمزه است :/ (وی میداند که امتحان سخت الهی در راه است 😀)

گوشی قدیمی برادرم که به خواهرم ارث رسیده بود! حالا دست منه. یه مدل از گوشی خودم پایینتره، یعنی 2015، ولی خوبه. تصمیم ندارم به آقای بگم برام گوشی بخرن. با اینکه تازه برای برادرم خونه خریدن! گاهی واقعا ناراحت میشم و احساس تبعیض میکنم. مثلا من گوشی دوم و سومم رو با پول خودم خریدم. اولی رو هم نود هزار تومن وقتی پیش دانشگاهی بودم و طبیعتا پولی از خودم نداشتم برام خریدن. چهارمی هم معلوم نیست چطور بشه. اینه که وقتی میبینم موتور و خونه و اینا برای برادرام میخرن و تو خونه خریدن خواهرام کمک مالی زیادی نکردن دلم میگیره. گرچه تا توان داشتن کمک کردن، جوری که دامادها تنبل شدن حتی! ولی کمک مالی نه چندان. خب من اصلا حق اعتراض یا ناراحت شدن ندارم، مختارن با مالشون هر کاری خواستن بکنن. نمیدونم چرا ناراحت میشم و فکرهای تبعیض بین دختر و پسر میاد تو ذهنم :|

میگم خدا خیر بده به این تلگرام و ایضا ایتا :))) تمام اونایی که تلگرام و ایتا داشتن شماره هاشون برگشته. راستی بسته اینترنتیمم سرجاشه :) چه همه چی زود مرتب شد و به وضعیت سابق برگشت. انتظار داشتم چالش برانگیز باشه برام و با کمبود امکانات دست و پنجه نرم کنم، ولی اصلا خماری نکشیدم :| :))

الان دقت کردم دیدم من اصلا گوشی کلیدی! نداشتم تا حالا. یعنی حتی همون نود هزار تومنی هم یه مینی گوشی لمسی بود :) اون اولا من از گوشی کشویی خوشم میومد و از لمسی هم بدم میومد. این روزا به اطرافیان میگفتم یه گوشی کلیدی ندارین بدین به من؟ :))

یه دقت دیگه هم که کردم امروز رو نوشتن و تلفظ بعضی لغات بود. ما تو دانشگاه مینوشتیم هیپرتنشن و هایپرتنشن میخوندیم. مینوشتیم هیپوتیروئیدی و هایپوتیروئیدی میخوندیم. WBC رو وایت بی سی میخوندیم. ولی اصلا خودمون متوجه این تفاوت نبودیم. یعنی من نبودم. تو ذهنم اینطور بود که هایپرتیروئیدی نوشته شده یا White BC نوشته شده. نمونه های اینطوری زیاده، الان حضور ذهن ندارم. دلیلش رو ولی نمیدونم.

 

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan