مونولوگ

‌‌

پنج


زیاد پیش میاد که یاد مرکز توانبخشی بیفتم، مثل امشب. بهش که فکر می‌کنم حسم خوب نیست. اونجا هنوز سرجاشه، هنوز ساعت شش دارو میدن، هنوز ساعت نه خاموشیه، هنوز ... نصف شب میاد میگه "خانم یه قرص کارکن بده، خانم" هنوز ساعت هشت یه پرستار پشت در قفل‌شده منتظره تا صدای سرویس بیاد، هنوز سر طی کشیدن و جارو کشیدن و سرویس شستن دعواست، هنوز ... بعد از خوردن داروش میگه "دستتون درد نکنه" هنوز ... سعی می‌کنه داروشو زیر زبونش قایم کنه و نخوره، هنوز قانونِ 'فیکس' برداشته نشده، هنوز...........
هنوز همه‌چی همون‌جوریه، و من از اونجا اومدم بیرون. من راهمو جدا کردم، به همین راحتی. من خواستم که اون دردها رو نبینم، من خواستم ازشون فرار کنم، من خواستم زندگی‌مو تلخ نکنم، من اونجا نیستم، یکی دیگه هست که خیلی بهتر از منه براشون، ولی این چیزیو عوض نمی‌کنه، من فرار کردم، من خودخواه بودم، من کم آوردم. همین.

  • نظرات [ ۲ ]
پا ییز
۱۱ آبان ۹۸ , ۲۲:۳۷

هر کسی را بهر کاری ساختن 

توانبخشی اطفالو ببینی چی میگی 

منم از اونجا گریختم ماکروسفال میکروسفال یک چیزایی 

 

خودخواهی هم مثل تریاکه، همیشه بد نیست 

پاسخ :

نمیگم بیرون اومدنم اشتباه بود، اینکه با اونجا بودن حالم خوب نبود و با بیرون اومدن بیشتر حالم خوب نبود، خوب نبود :|
بیخیال

O_o یه بست تریاک بیار با هم بزنیم پس =)))
پا ییز
۱۱ آبان ۹۸ , ۲۲:۵۱

عه! واحد شمارشش بست هست? چه واردی :)))

خخخخخخخخ الفرارررر

پاسخ :

آره خلاصه، با ما بگردی ضرر نمی‌کنی. فرار نکن، بیا 😏
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan