یه قاچ خربزه تو سینی بود، مال برادرم. جوجه میگه بابا خرتو از اینجا بردار، میخوام خر خودمو بذارم :))) قبلا هم اسم این میوه "آقا سنگینه" بود! چون اولین بار که اسمشو نمیدونسته برداشته دیده سنگینه :)
خونهی خواهرم مورچه داره. هر خوراکی که به وروجک میدی، بعدا چند تیکهشو از اینور اونور خونه پیدا میکنی. ازش که میپرسی میگه اینو گذاشتم مورچهها قورت بدن :))) وی حامی تماااااااام حیوانات و البته موجودات است! اسمش رو باید مهربانو میذاشتن ^_^ یه بار بهش مداد دادم برای نقاشی، برهی ناقلا به زور ازش گرفت. هرکاری هم کردم پس نداد. رفتم یه مداد بهتر براش آوردم، برهی ناقلا سریع مداد بهتر رو ازش گرفت و مداد قبلی رو بهش داد. وروجک هم اعتراضی نکرد و به داشتن مداد راضی بود. من که به جای وروجک عصبانی شده بودم، مداد رو از برهی ناقلا گرفتم. حالا وروجک با اخم و تخم اومده پیش من که چرا مداد داداشمو گرفتی؟؟؟ زود باش بهش پس بده! بنده هم هاج و واج، مداد وروجکم ازش گرفتم 😆😆😆 چون میدونستم میره مال خودشو میده بهش و منم مثلا میخواستم برهی ناقلا یه تنبیهی شده باشه! مدادو رو اپن گذاشتم و گفتم دسسسس نمیزنین! چند دقیقه بعد دیدم برداشته برده به داداشش داده :|
مدیر مهد برهی ناقلا به خواهرم گفته پسرت توانایی بالایی در بازیگری داره :| پرسیده چطور؟ گفته امروز با یه حالت برافروخته، قرمز، خیس عرق، مضطرب و پریشان، نفسنفسزنان از میلههای پنجرهی دفتر اومد بالا گفت "خا... خا... خا... نوم... نا... صِ... ری... خوا... هَ... رم......." مربیها و ناظم و مدیر و هرکی تو دفتر بود دویدیم تو حیاط. گفتیم معلوم نیست خواهرش از الاکلنگ افتاده؟ تاب بهش خورده؟ معلوم نیست چی شده! بعد که رفتیم تو حیاط گفتیم خواهرت چی شده؟ گفت خواهرم نمیتونه آب بخوره :)))
- تاریخ : جمعه ۱۸ مرداد ۹۸
- ساعت : ۲۲ : ۵۹
- نظرات [ ۳ ]