حدود یک شبانه روزه که چیزی نخوردم! دلیل خاصی هم نداره. نه کماشتها بودم، نه ناراحت، نه گرفتار، نه مریض، نه هیچ چیز دیگه :) گاهی زمان همینطور میگذره و آدم احساسش نمیکنه. حتی به این فکر نمیکنه که گشنهشه یا نه! حتی احساس ضعف هم نمیکنه. واقعا این روزی که گذشت رو چطوری بذارم کنار روز اول ماه رمضون؟ احساس نکردن ۲۰ ساعت گرسنگی بدون آمادگی قبلی، در کنار تحملِ سختِ فقط ۱۶ ساعت گرسنگی با سحری مفصل؟ جسم من که تغییری نکرده، فقط تو این ساعتای اخیر مشغلهام چیزی غیر از شکم بوده.
یاد بعضی رزیدنتای بیمارستان افتادم که روزای شیفتشون روزه نمیگرفتن چون میگفتن دو یا سه روز پشت سر هم شیفتیم. حالا تو شیفتاشون بندهخداها چیز خاصی هم نمیخوردن. یعنی وقتشو نداشتن. شاید گاهی بیشتر از یه روزهدار ناشتا میموندن. ولی همین که الان میدونی نمیتونی چیزی بخوری، کل ذهنتو درگیر میکنه و مشغلهی ذهنیت میشه. اینجاش سخته نه اصل گرسنگی.
- تاریخ : شنبه ۲۳ بهمن ۹۵
- ساعت : ۱۲ : ۰۰
- نظرات [ ۵ ]