خواهرم میگه امروز خواب بودم، بیدار که شدم دیدم برهی ناقلا هم کنارم خوابه. رفتم تو آشپزخونه دیدم ظرفا رو شسته، سه تا تخممرغ بدون روغن! واسه خودش پخته، دو تاشو خورده و یه دونهی باقیمونده رو گذاشته تو یخچال، بعد هم اومده کنار من خوابیده!
کلا همیشه بچهی عجیبی هست، حالا امروز عجیبتر هم بوده :) یک مورد هم قبلا از این کارا کرده. نصف شب بیخواب شده، بلند شده رفته تو آشپزخونه واسه خودش لوبیا گرم کرده، سفره پهن کرده، بعد به دلیل نبودن نون، لوبیا رو هم نخورده. رفته دفتر کتاباشو پهن کرده و بعد هم کنار همونا خوابش برده. فک کنم خیلی زودتر از موعد فهمیده تو کتاب دفتر، گرد خوابآور پاشیدن 😁
برهی ناقلا عشق منه، عشق من ♡~♡
+ مهد میره.
- تاریخ : پنجشنبه ۲ اسفند ۹۷
- ساعت : ۲۱ : ۲۳
- نظرات [ ۰ ]