مونولوگ

‌‌

فروشنده؟؟؟

خواب دیدم تو مغازه‌ی خواروبار به عنوان فروشنده استخدام شدم😊 از بس که همه‌اش دنبال کارم.

من همه‌ی شغل‌ها رو دوست دارم، بجز بازاریابی. ولی نمیتونم خودمو راضی کنم شغل غیرمرتبط به رشته‌ام برم. فک میکنم اگه یک سال از محیط دور باشم، ممکنه بعضی چیزا یادم بره و اصلا اینو نمیخوام. بعضی وقت‌ها فک میکنم کار ابلهانه‌ای کردم که کار نازنینم رو ول کردم، ولی اکثر اوقات خوشحالم که دیگه نمیرم.

مامان یک ساعت قبل با مامان بره‌ی ناقلا حرف زدن، باز الان تلفنی دارن حرف میزنن و مامان میپرسه خوبی؟؟؟ :|


+ من خیلی نپخته‌ام و اندک تلنگری درونمو متلاطم میکنه. فعلا سکوت میخوام.

Designed By Erfan Powered by Bayan